گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
دهد. برعكس، ماركسیسم بسط تدریجی و دائمی خود را مرهون همین تقابل با رویزیونیسم و تمایز جویی از آن است. پس اگر بلحاظ وجود سركوب مبارزه نظری، رویزیونیسم امكانی برای عرض اندام نیابد، ماركسیسم چگونه میتواند از رویزیونیسمی كه وجود ندارد خود را متمایز سازد، و یا، در تقابل با گرایشی كه بطریقی فیزیكی، در نطفه نابود شده است، خود را بسط و انكشاف دهد؟ بكالمی دیگر، تاپیش از2924، محتوای مارکسیسم اصیل عمدتاً در پرتو مواضع سلبی، نقیضی و واکنشی ِ آن دربرابر»دگر« شا - یعنی رویزیونیسم - بعبارتی دقیقتر، در بازه زمانی یاد شده، درعمده آثار با ارزش مارکسیستی )مثال ً آثار لنین و لوکزامبورگ( همواره رد پای » دگر « معنامی یابد. دیده میشودکه مارکسیسم اصیل میکوشد در نقد و مرزبندی با آن، خود را بازتولید، بازآفرینش و به روز کند. ازاین منظر، بویژه وقتی به روسیه می نگریم، آنگاه که مارکسیسم اصیل میکوشد رویکرد پرولتاریا در باب جنبش دهقانان را تبیین کند، رویزیونیسم حضور دارد؛ آنگاه که می کوشد ساختار حزب پرولتری دردوران امپریالیسم راتوصیف کند، رویزیونیسم حضور دارد؛ آنگاه که در صدد است تاکتیک پرولتاریا در برخورد به لیبرالها را تشریح کند، رویزیونیسم حضوردارد؛ و بیک کالم درهر دم و بازدم و درهرکنش و واکنش حزب سوسیالیستی برای پیشبرد جنبش انقالبی پرولتاریا، رویزیونیسم حضور دارد و راز مانائی خصلت انقالبی حزب پرولتری و پویائی وسرزندگی آن درگرو حضورآزاد و هماره ی این»دگر«است. یا بعبارتی، مارکسیسم حقیقی دراین حال، هستی خود را باردار و وام دار این »دگر«است وهرجزءاش در پرتو حضور»غیر«، شکل می گیرد. یعنی سیرحرکت وهویت هریک، درسایه ی»دگر«اش شکل میگیرد و تحت تأثیرآن، متحول میشود. بنابراین رویزیونیسم عملکردی دوسویه دارد: ازیک جهت جنبش انقالبی پرولتاریارا ازهدفش دور میکند و به کژراهه می کشاند، وازجهت دیگر نقش بنیادین 100
درایجاد زمینه برای دستیابی به رهیافت درست را ایفا میکند و راهگشای آنست. لذا رویزیونیسم هم»هویت سوز«است و هم»هویت ساز« هم »درد«است و هم»چاره«؛ بگونه ای که دراینجاگوئی جاذبه و دافعه، مزاحمت و مراحمت، دوستی و ستیز، عشق و نفرت ، توأمان شده اند و مارکسیسم حقیقی بایک دست آنراپس میزند و بادست دیگربجلو می کشاند؛ هم مراقب است که وی برحزب انقالبی سیادت نیابد وهم مواظب است که شرایط حضورآزاد وهماره ی آن )امکان بازتولیدش( مهیا باشد. چه، سیرجریان مارکسیسم - صرفنظر ازآنکه پاره ای ازجنبش انقالبی طبقه کارگر - است خود نیزحرکتی است دیالکتیکی، یعنی »خود- نفی کننده« و »خود- تکاملی« ، ولذا به شرّ و خیر درون خودش نیز بازبسته است وازطریق آن هم تغذیه میکند. واینکه حزب انقالبی بمثابه»موجودی دو سر«، نشانگرچیزی نیست مگر خصلت اساسی مارکسیسم بعنوان جریانی از درون ناسازه گون. اینهاهمه برلزوم وجود»دگر« تأکید میکند. به بیان دیگر، برای مصون ماندن ازآسیب رویزیونیسم، باید از آن استقبال نمود. همانگونه که کودک، آنگاه که ترسش ازخشم مادر به اوج میرسد، هم او را تنگ درآغوش می کشد. این همان پنجره ای است که رویکرد متافیزیکی قادربه نگاه ازطریق آن نیست. وقتی واقعیت، خود و فی نفسه، بطریقی دیالکتیکی سیر میکند، تنهانگاه شایسته وبایسته به آن، نگاه ظریف دیالکتیکی است. بجزاین، امکان درک و فهم سیرحقیقی واقعیت، لذا امکان برخورد سنجیده با آن، محال است. بسخنی دیگر، بهمانگونه كه»خطا« بیرون از »حقیقت«، و »حقیقت«، منفك از »خطا« نیست، بلكه »خطا، عنصرضروری و فعال حقیقت است« )هگل( ، 1 به همان ترتیب نیز رویزیونیسم در واقع مظهر نیرویی است كه در تمامی فرایندهای شكل گیری و پیشرفت حقیقت ماركسیسم حضور دارد و عمل میكند. لذا در این حال، هیچ - تفكری نه درماركسیسم و نه در رویزیونیسم - سبز نمیشود مگر درسایه تضاد آنها؛ 104
- Page 183 and 184: ماركسیستها و رویزی
- Page 185 and 186: شده از آنجائی كه ار
- Page 187 and 188: ص) بین منافع بیواس
- Page 189 and 190: ص) ص) همچنین:
- Page 191 and 192: كارگر بوده و تنها پ
- Page 193 and 194: همچون »جنبش همبست
- Page 195 and 196: معرفی کرد، پایدار
- Page 197 and 198: اشتباه این دو- الب
- Page 199 and 200: تاخیر صورت می گیرد«
- Page 201 and 202: لیكن نویسنده جزوه
- Page 203 and 204: ص) همانگونه که مشا
- Page 205 and 206: نمودار میشد، هم ا
- Page 207 and 208: وابسته به همین تشكل
- Page 209 and 210: كه چرا »مسئله ایج
- Page 211 and 212: همان كارخانه، درگ
- Page 213 and 214: تشخیص و به زبان خود
- Page 215 and 216: ( بی» ابژكتیو جامع
- Page 217 and 218: و كالم آخر آنكه، ك
- Page 219 and 220: فصل پنجم لوكاچ و آگ
- Page 221 and 222: در دوران امپریالیس
- Page 223 and 224: از اینرو حضور دائمی
- Page 225 and 226: »تطابق كلی بین تق
- Page 227 and 228: بعبارتی دیگر و همان
- Page 229 and 230: بلكه پیكارهای هموا
- Page 231 and 232: و تنگاتنگ با مبارزه
- Page 233: پاسخی در خور به معض
- Page 237 and 238: - برمیانگیزاند، ت
- Page 239 and 240: اندیشه و آراء، کا
- Page 241 and 242: آنارشیستی« دارند
- Page 243 and 244: انحطاط آن را بشارت
- Page 245 and 246: اما این سطحی نگری و
- Page 247 and 248: انگیزههای درونی خو
- Page 249 and 250: و اینكه اگر ماركسیس
- Page 251 and 252: است و نه به معنی انج
- Page 253 and 254: قدرت سیاسی بتوسط پر
- Page 255 and 256: آنچه كه این تفكر كم
- Page 257 and 258: لیکن دریک جمعبندی ا
- Page 259 and 260: یعنی آنگاه كه صحبت
- Page 261 and 262: حزب انقالبیون حرفه
- Page 263 and 264: محسوب می شد که لنین
- Page 265 and 266: به حد مكفی، یعنی ف
- Page 267 and 268: بار پرولتاریا« را
- Page 269 and 270: كافی است متذكر شویم
- Page 271 and 272: حال، یعنی پس از ای
- Page 273 and 274: ر) به عبارتی دیگر،
- Page 275 and 276: حزب بلشویک دراین دو
- Page 277 and 278: و نقصان های نظری وب
- Page 279 and 280: نافرمان اتحادیهها -
- Page 281 and 282: حزب پیشاهنگ - است.
- Page 283 and 284: تا در پاسخ به هر انت
دهد. برعكس، ماركسیسم بسط تدریجی و دائمی خود را مرهون همین تقابل با<br />
رویزیونیسم و تمایز جویی از آن است. پس اگر بلحاظ وجود سركوب <strong>مبارزه</strong><br />
نظری، رویزیونیسم امكانی برای عرض اندام نیابد، ماركسیسم چگونه میتواند از<br />
رویزیونیسمی كه وجود ندارد خود را متمایز سازد، و یا، در تقابل با گرایشی كه<br />
بطریقی فیزیكی، در نطفه نابود شده است، خود را بسط و انكشاف دهد؟<br />
بكالمی دیگر، تاپیش از2924، محتوای مارکسیسم اصیل عمدتاً در پرتو مواضع<br />
سلبی، نقیضی و واکنشی ِ آن دربرابر»دگر« شا<br />
-<br />
یعنی رویزیونیسم<br />
-<br />
بعبارتی دقیقتر، در بازه زمانی یاد شده، درعمده آثار با ارزش مارکسیستی<br />
)مثال ً<br />
آثار لنین و لوکزامبورگ( همواره رد پای<br />
» دگر «<br />
معنامی یابد.<br />
دیده میشودکه مارکسیسم<br />
اصیل میکوشد در نقد و مرزبندی با آن، خود را بازتولید، بازآفرینش و به روز کند.<br />
ازاین منظر، بویژه وقتی به روسیه می نگریم، آنگاه که مارکسیسم اصیل میکوشد<br />
رویکرد پرولتاریا در باب جنبش دهقانان را تبیین کند، رویزیونیسم حضور دارد؛<br />
آنگاه که می کوشد ساختار حزب پرولتری دردوران امپریالیسم راتوصیف کند،<br />
رویزیونیسم حضور دارد؛ آنگاه که در صدد است تاکتیک پرولتاریا در برخورد به<br />
لیبرالها را تشریح کند، رویزیونیسم حضوردارد؛ و بیک کالم درهر دم و بازدم و<br />
درهرکنش و واکنش حزب سوسیالیستی برای پیشبرد جنبش انقالبی پرولتاریا،<br />
رویزیونیسم حضور دارد و راز مانائی خصلت انقالبی حزب پرولتری و پویائی<br />
وسرزندگی آن درگرو حضورآزاد و هماره ی این»دگر«است. یا بعبارتی،<br />
مارکسیسم حقیقی دراین حال، هستی خود را باردار و وام دار این »دگر«است<br />
وهرجزءاش در پرتو حضور»غیر«، شکل می گیرد. یعنی سیرحرکت وهویت<br />
هریک، درسایه ی»دگر«اش شکل میگیرد و تحت تأثیرآن، متحول میشود.<br />
بنابراین رویزیونیسم عملکردی دوسویه دارد: ازیک جهت جنبش انقالبی<br />
پرولتاریارا ازهدفش دور میکند و به کژراهه می کشاند، وازجهت دیگر نقش بنیادین<br />
100