گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)
آذرین فهم نكرده است كه عبارت ماركسی طبقه »برای خود«، در واقع به معنای پرولتاریای فعال و رزمنده و در عین حال آگاه از اهداف حقیقی خود است؛ فعالیت و رزمندگی ای كه از طریق حزب آگاه سوسیالیستی برخوردار میگردد. وی است که گفته بود »کمونیسم کارگری« است! - حزب كمونیست - تكمیل میشود و از آگاهی لذا این سخن آذرین شکل دیگری ازهمان سخنان قطع کردن شریان نفتی همان» کمونیسم کارگری« وعین ِ ۵7 بنابراین وهمانگونه که دیده میشود اینجا موضوع برسرلغزش ِ زبان در»مصاحبه« نیست بل صحبت برسرگرایش مستمری به دنباله روی ازجنبش خودبخودی وندیدن نقش آگاهی سوسیالیستی دربین است. این رویکرد هر چقدرهم که دم از لزوم ایجاد حزب کمونیست بزند، بازهم اعتقادش به آن، سست و ناپایدار است. درهمین رابطه، نکته قابل توجه آنستکه آذرین پس از آنكه مبارزات كارگری سال را بمنزله طبقهای »برای خود« لیبرال مینویسد: »در خود« و پاسیو ظاهر شد«!! )!( ارزیابی كرد، بالفاصله درباب بورژوازی »حال آنكه بورژوازی به دالیل تاریخی، صرفاً به مثابه طبقهای آذرین اساساً متوجه نشده که بحث مارکس درباره طبقه »درخود« و طبقه »برای خود«، بحثی مختص به شرح وضعیت پرولتاریاست ولذا برای بورژوازی مصداقی ندارد. « زیرا فقط پرولتاریاست که آگاهی طبقاتی اش ازدرون تناقض باراست ولذا مبارزه طبقاتی اش ازمجرای یک دیالکتیک عبورمیکند: دیالکتیک ِمبارزه روز و هدف نهائی. موضوعی که لوکاچ در تشریح و توضیح آن مینویسد: دوگانگی دیالكتیكی در آگاهی طبقاتی پرولتاریا محصول همین ساختار آگاهی است كه رسالت تاریخی پرولتاریا از رهگذر فراروی از جامعه موجود، تحقق پذیر میسازد. آن چه درمورد سایرطبقات به صورت تقابل بین منافع طبقه و منافع جامعه، یعنی عمل فردی و پی آمدهای اجتماعی آن، بصورت محدودیت بیرونی آگاهی 130
نمودار میشد، هم اكنون به درون آگاهی پرولتاریا منتقل گشته و به صورت تقابل بین منافع گذرا و فوری، و هدف نهایی درآمده است. در نتیجه، پیروزی بیرونی پرولتاریا در مبارزه طبقاتی با چیرهگی درونی بر این دوگانگی دیالكتیكی امكان پذیر میشود.«)» تاریخ و آگاهی طبقاتی«، ص 29۵( به بیان دیگر، درمورد پرولتاریا - و فقط درمورد این طبقه- وضعیت به گونه ای است که »آگاهی موجود«، آگاهی ِتناقض بار است زیرا آلوده به فرهنگ مسلط بورژوائی میباشد. اما »آگاهی ِممکن« همان است که بگونه ای منطقی با موقعیت ِ عینی ِپرولتاریا تناسب دارد. حزب انقالبی درواقع حامل ِ» آگاهی ِممکن« طبقاتی ِپرولتاریاست. یا بقول لوکاچ: »این شکل ِ آگاهی طبقاتی پرولتاریا، حزب است.« )همانجا، ص241( سیادت »آناركو شورای همكاری سندیكالیسم« - و رواج آن در عملكرد كمیتهها و چه بر این اعتقاد باشیم كه در ایران كنونی حزب كمونیست واقعی وجود دارد و چه براین باور باشیم كه چنین حزبی هنوز ایجاد نشده است، تفاوتی در یك اصل كلیتر و اساسیتر ایجاد نمیكند. اصلی كه بر طبق آن، تشكیالت سیاسی پرولتاریا یعنی حزب كمونیست، از اتحادیه ها )یاهرگونه تشكلهای تودهای كارگری(، متفاوت و متمایز است. بنابراین كمیتههای موجود و شورای همكاری كه در صدد بسترسازی برای ایجاد تودهای تشكل كارگران است هرگز نه میتواند خود را جایگزین حزب كمونیست سازد و نه میتواند بگونهای توأمان نقش هر دو تشكیالت یاد شده را ایفاء كند. زیرا فرایند ایجاد سازمان سیاسی کارگری، فرایندی دیگرگونه است كه از طریق یك دوره مبازه نظری و تدوین برنامه كمونیستی به ثمر می نشیند، ونیزاساسا ًانتظاراتی 136
- Page 153 and 154: به آن نزدیك تر میشو
- Page 155 and 156: بر آورَد و در برابر
- Page 157 and 158: بعبارتی دیگر، آنچ
- Page 159 and 160: »رابطه من با هگل ب
- Page 161 and 162: مگر آنكه روش دیالكت
- Page 163 and 164: »... تنش میان از یكسو
- Page 165 and 166: زندگی است. یعنی نح
- Page 167 and 168: جهان را اداره می کن
- Page 169 and 170: بودکه درسالهای اول
- Page 171 and 172: اعتقاد به دیالكتیك
- Page 173 and 174: تقصیر ما نیست؛ زیرا
- Page 175 and 176: »آمیزش علم و طبقه
- Page 177 and 178: پیروی از ایشان - نگا
- Page 179 and 180: است و خود آنان بطور
- Page 181 and 182: )آنگونه که پایدار
- Page 183 and 184: ماركسیستها و رویزی
- Page 185 and 186: شده از آنجائی كه ار
- Page 187 and 188: ص) بین منافع بیواس
- Page 189 and 190: ص) ص) همچنین:
- Page 191 and 192: كارگر بوده و تنها پ
- Page 193 and 194: همچون »جنبش همبست
- Page 195 and 196: معرفی کرد، پایدار
- Page 197 and 198: اشتباه این دو- الب
- Page 199 and 200: تاخیر صورت می گیرد«
- Page 201 and 202: لیكن نویسنده جزوه
- Page 203: ص) همانگونه که مشا
- Page 207 and 208: وابسته به همین تشكل
- Page 209 and 210: كه چرا »مسئله ایج
- Page 211 and 212: همان كارخانه، درگ
- Page 213 and 214: تشخیص و به زبان خود
- Page 215 and 216: ( بی» ابژكتیو جامع
- Page 217 and 218: و كالم آخر آنكه، ك
- Page 219 and 220: فصل پنجم لوكاچ و آگ
- Page 221 and 222: در دوران امپریالیس
- Page 223 and 224: از اینرو حضور دائمی
- Page 225 and 226: »تطابق كلی بین تق
- Page 227 and 228: بعبارتی دیگر و همان
- Page 229 and 230: بلكه پیكارهای هموا
- Page 231 and 232: و تنگاتنگ با مبارزه
- Page 233 and 234: پاسخی در خور به معض
- Page 235 and 236: درایجاد زمینه برای
- Page 237 and 238: - برمیانگیزاند، ت
- Page 239 and 240: اندیشه و آراء، کا
- Page 241 and 242: آنارشیستی« دارند
- Page 243 and 244: انحطاط آن را بشارت
- Page 245 and 246: اما این سطحی نگری و
- Page 247 and 248: انگیزههای درونی خو
- Page 249 and 250: و اینكه اگر ماركسیس
- Page 251 and 252: است و نه به معنی انج
- Page 253 and 254: قدرت سیاسی بتوسط پر
آذرین فهم نكرده است كه عبارت ماركسی طبقه »برای خود«، در واقع به معنای<br />
پرولتاریای فعال و رزمنده و در عین حال آگاه از اهداف حقیقی خود است؛ فعالیت و<br />
رزمندگی ای كه از طریق حزب آگاه<br />
سوسیالیستی برخوردار میگردد.<br />
وی است که گفته بود<br />
»کمونیسم کارگری« است!<br />
-<br />
حزب كمونیست<br />
-<br />
تكمیل میشود و از آگاهی<br />
لذا این سخن آذرین شکل دیگری ازهمان سخنان<br />
قطع کردن شریان نفتی همان»<br />
کمونیسم کارگری«<br />
وعین ِ<br />
۵7<br />
بنابراین وهمانگونه که دیده میشود اینجا موضوع برسرلغزش ِ زبان در»مصاحبه«<br />
نیست بل صحبت برسرگرایش مستمری به دنباله روی ازجنبش خودبخودی وندیدن<br />
نقش آگاهی سوسیالیستی دربین است. این رویکرد هر چقدرهم که دم از لزوم ایجاد<br />
حزب کمونیست بزند، بازهم اعتقادش به آن، سست و ناپایدار است.<br />
درهمین رابطه، نکته قابل توجه آنستکه آذرین پس از آنكه مبارزات كارگری سال<br />
را بمنزله طبقهای »برای خود«<br />
لیبرال مینویسد:<br />
»در خود« و پاسیو ظاهر شد«!!<br />
)!(<br />
ارزیابی كرد، بالفاصله درباب بورژوازی<br />
»حال آنكه بورژوازی به دالیل تاریخی، صرفاً به مثابه طبقهای<br />
آذرین اساساً متوجه نشده که بحث مارکس درباره طبقه »درخود« و طبقه »برای<br />
خود«، بحثی مختص به شرح وضعیت پرولتاریاست ولذا برای بورژوازی مصداقی<br />
ندارد.<br />
«<br />
زیرا فقط پرولتاریاست که آگاهی <strong>طبقاتی</strong> اش ازدرون تناقض باراست ولذا<br />
<strong>مبارزه</strong> <strong>طبقاتی</strong> اش ازمجرای یک دیالکتیک عبورمیکند: دیالکتیک ِ<strong>مبارزه</strong> روز و<br />
هدف نهائی. موضوعی که لوکاچ در تشریح و توضیح آن مینویسد:<br />
دوگانگی دیالكتیكی در آگاهی <strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا محصول همین ساختار آگاهی است<br />
كه رسالت تاریخی پرولتاریا از رهگذر فراروی از جامعه موجود، تحقق پذیر<br />
میسازد. آن چه درمورد سایرطبقات به صورت تقابل بین منافع طبقه و منافع جامعه،<br />
یعنی عمل فردی و پی آمدهای اجتماعی آن، بصورت محدودیت بیرونی آگاهی<br />
130