گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

دیالكتیك،‏ چیزی سردر بیاورد،‏ نه به این سبب بوده كه وی تاكنون ‏»عروج«‏ ندیده است بل به خاطر آن بوده كه وی به سوسیالیسم ماركس به چشم علم نمی نگرد؛ به سبب آن بوده كه او - همچون هر خرده بورژوای دیگر - سیر پیشروی و تحقق سوسیالیسم را به معنی عجین شدهگی نه میخواهد و نه میتواند جنبش عینی و علم كارگری دریابد.‏ و بیك كالم آذرین متوجه نیست كه اگر جنبش توده های كارگر صد بار دیگر كند،‏ ‏»افول«‏ و ‏»عروج«‏ به خودی خود منجر به وحدت نظریای كه برای ایجاد حزب كمونیست واحد و سراسری الزم است،‏ نخواهد شد.‏ تحقق این وحدت،‏ درک و فهم مارکسیسم بعنوان علم چه،‏ برای نقشی غیرقابل چشم پوشی دارد.‏ درغیراینصورت،‏ و تحت عروج بعدی،‏ توده های مبارز كارگران سالهای انقالب خودش را - - ۵7 ‏»كمونیست«‏ همچون با دیدن این چند و چندین دستگی جریانات چپ كه هر كدام فقط مینامد،‏ دچار سردرگمی خواهند شد؛ یعنی بوجودآمدن شرایطی مساعد برای بقدرت خزیدن ‏ِمجدد جناحی تازه از بورژوازی.‏ وانگهی عروج دوباره جنبش كارگری،‏ همان فرصتی كه طی 1۵ سال گذشته ‏)به سبب ركود جنبش(‏ نصیب فعالین چپ شده بود تا به كسب دانش مبارزه طبقاتی بپردازند را به اتمام میرساند ‏)یعنی همان فرصتی كه امثال آذرین كوچكترین بهرهای از آن نبرده اند(.‏ چرا كه طبیعتاً‏ همه فعالین چپ،‏ خواه و که:‏ « ناخواه بشدت درگیر مسائل مربوط به سازماندهی خواهند شد ولذا زمان ‏ِكار ‏ِنظریشان بشدت كاهش خواهد یافت.‏ نکته دیگر و مربوط به همین رویکردنادرست آذرین آنست که وی سوسیالیسم مارکس را یک جنبش اجتماعی می نامد اما تفسیری که از آن ارائه می دهد اینست جنبشی که مسیر تحقق سوسیالیسم را نه درتامالت فلسفی و اشاعه روشنگری،‏ بلکه درعرصه مبارزه سیاسی و سوسیالیسم«،‏ ص‎4۵‎‏(‏ انقالبی طبقه کارگر پی می گیرد.«‏ «( 132 بیراهه

ص)‏ همانگونه که مشاهده میگردد چنین رویکردی امر پیشبرد مبارزه طبقاتی پرولتاریا را منوط به ‏»تامالت فلسفی واشاعه روشنگری«‏ یعنی منوط به پمپاژ دائمی آگاهی سوسیالیستی ازطریق حزب به درون طبقه،‏ نمی داند.‏ بعبارتی دیگر و بدون تردید،‏ ‏»آگاهی«‏ بتنهای نقشی جهان شکن ندارد و باید با جنبش عینی کارگران پیوند بیابد ‏)حزب کمونیست درواقع نقش همین حلقه اتصال و شکل میانجیگری میان علم وطبقه کارگر را ایفا می کند(؛ لیکن گویا از نظر آذرین ‏»مبارزه سیاسی انقالبی طبقه کارگر«‏ در ‏»مسیرتحقق سوسیالیسم«،‏ مقدور و میسر است!‏ بدون ‏»تامالت فلسفی واشاعه روشنگری«‏ نیز،‏ کامالً‏ بیک کالم،‏ اگر رویکرد ایده آلیستی،‏ همه چیز را در ‏»ایده ها«‏ خالصه میکند و جائی برای نیروهای عینی اجتماعی باقی نمی نهد،‏ ماتریالیسم خام و زمخت برعکس،‏ یعنی نقشی برای تأثیرمتقابل آگاهی برزندگی-‏ در جهت ساختن زندگی قائل نیست.این هردو رویکرد یکسویه اند و رابطه میان فلسفه و انقالب - روشنگری - و جنبش عینی-‏ رابکلی می گسلند و دیالکتیک ِ میان آندو را اساساً‏ انکار می کنند ‏)یعنی عدم درک مفهوم مارکسی پراکسیس .) مضافا ‏ًوهمانگونه که گفتیم،‏ رد پای این تفكرنادرست آذرین-‏ که درپیشرفت مبارزه طبقاتی پرولتاریا نقشی برای آگاهی سوسیالیستی و حزب حامل آن قائل نیست در ‏»چشم انداز و تكالیف«‏ نیز دیده میشودچراکه اومینویسد:‏ - حتی ‏»در مقطع انقالب بهمن طبقه كارگر جوان ایران نشان داد كه طبقهای ‏»برای خود«‏ است«!‏ )09 همانگونه که دیده می شود درك آذرین از طبقه ‏»برای خود«،‏ صرفاً‏ به حركت در آمدن پرولتاریا است،‏ حال این موضوع كه حركت یاد شده حركتی صرفاً‏ خود بخودی است یا عجین شده با آگاهی سوسیالیستی،‏ این موضوع كه هژمونی این حركت در دست نمایندگان سیاسی كدام طبقه است،‏ برای آذرین هیچ توفیری نمیكند!‏ 131

ص)‏<br />

همانگونه که مشاهده میگردد چنین رویکردی امر پیشبرد <strong>مبارزه</strong> <strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا<br />

را منوط به ‏»تامالت فلسفی واشاعه روشنگری«‏ یعنی منوط به پمپاژ دائمی آگاهی<br />

سوسیالیستی ازطریق حزب به درون طبقه،‏ نمی داند.‏ بعبارتی دیگر و بدون تردید،‏<br />

‏»آگاهی«‏ بتنهای نقشی جهان شکن ندارد و باید با جنبش عینی کارگران پیوند بیابد<br />

‏)حزب کمونیست درواقع نقش همین حلقه اتصال و شکل میانجیگری میان علم وطبقه کارگر<br />

را ایفا می کند(؛ لیکن گویا از نظر آذرین ‏»<strong>مبارزه</strong> سیاسی انقالبی طبقه کارگر«‏ در<br />

‏»مسیرتحقق سوسیالیسم«،‏<br />

مقدور و میسر است!‏<br />

بدون<br />

‏»تامالت فلسفی واشاعه روشنگری«‏<br />

نیز،‏ کامالً‏<br />

بیک کالم،‏ اگر رویکرد ایده آلیستی،‏ همه چیز را در ‏»ایده ها«‏ خالصه میکند و<br />

جائی برای نیروهای عینی اجتماعی باقی نمی نهد،‏ ماتریالیسم خام و<br />

زمخت<br />

برعکس،‏ یعنی نقشی برای تأثیرمتقابل آگاهی برزندگی-‏ در جهت ساختن زندگی<br />

قائل نیست.این هردو رویکرد یکسویه اند و رابطه میان فلسفه و انقالب<br />

-<br />

روشنگری -<br />

و جنبش عینی-‏ رابکلی می گسلند و دیالکتیک ِ میان آندو را اساساً‏ انکار می کنند<br />

‏)یعنی عدم درک مفهوم مارکسی پراکسیس<br />

.)<br />

مضافا ‏ًوهمانگونه که گفتیم،‏ رد پای این تفكرنادرست آذرین-‏ که درپیشرفت <strong>مبارزه</strong><br />

<strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا نقشی برای آگاهی سوسیالیستی و حزب حامل آن قائل نیست<br />

در ‏»چشم انداز و تكالیف«‏ نیز دیده میشودچراکه اومینویسد:‏<br />

- حتی<br />

‏»در مقطع انقالب بهمن طبقه كارگر جوان ایران نشان داد كه طبقهای ‏»برای خود«‏<br />

است«!‏<br />

)09<br />

همانگونه که دیده می شود درك آذرین از طبقه ‏»برای خود«،‏ صرفاً‏ به حركت در<br />

آمدن پرولتاریا است،‏ حال این موضوع<br />

كه حركت یاد شده حركتی صرفاً‏ خود<br />

بخودی است یا عجین شده با آگاهی سوسیالیستی،‏ این موضوع كه هژمونی این<br />

حركت در دست نمایندگان سیاسی كدام طبقه است،‏ برای آذرین هیچ توفیری نمیكند!‏<br />

131

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!