گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

به تعبیری دیگر،‏ طرح ‏»تشكل ضد كارمزدی«،‏ بر زیرساخت های نظری ای تكیه داشت كه آذرین و جریان متبوعش،‏ قبال ً آن را تأمین و آماده كرده بود؛ هرچند پایدار این رویكرد را بیمحابا به چنان صورت آشكار و كاملی به پیش میراند كه آذرین از دیدن ثمره نهایی كار خوداش،‏ به وحشت میافتد!‏ چه،‏ خصوصیت اصلی پایدار آن است كه كافیست ایدهای انحرافی اما نصف و نیمه،‏ ناكامل و خام را بدست او بدهند تا در اسرع وقت آن را ‏»تكمیل كاری«‏ كند و به سرانجام منطقیاش برساند و ‏»محصول نهایی«‏ را تحویل دهد!‏ از این نظر میان مایه است كه عاشق ورزش شرافتمندانه - برخالف ایرج آذرین كه همانقدر ‏»موج سواری«‏ ناصر پایدار - جسورتر و صریحتر است؛ لذا در صورتی كه بجای پایبندی به تعصباتاش میكوشید به ماركسیسم به چشم علم بنگرد و از آن بهرهای برگیرد،‏ در صورتی كه بجای كوشش در جهت پیگیری و انكشاف نظریههای ‏»آدمهای دست دوم«‏ و بسته بندی وعرضه تولیدات بنجل آنها،‏ حقیقتاً‏ معطوف به ماركسیسم میشد،‏ و بیک کالم اگر در پایدار شور و خِرد،‏ عقل و دل،‏ هردو دست اندر کار می شدند یقیناً‏ او ماركسیست خوبی از آب درمیآمد،‏ اما افسوس!‏ بعبارتی دیگر،‏ شجاعت نظری و صراحت پایدار در بیان نتایج منطقی و نهائیای كه خود آذرین هرگز شهامت واگو كردنش را نداشت،‏ قابل احترام است و اینكه برجستهترین ماركسیستها كسانی هستند كه درهنگام طرح تئوری،‏ بدنبال استنتاجات عملی می گردند و شجاعت این ‏»تابه آخر رفتن«‏ را دارا می باشند.‏ اما مشكل پایدار این است كه عنصر ‏»جسارت«‏ در او،‏ با علم،‏ منطق و الگوی تفكر دیالكتیكی ماركس،‏ عجین نشده و جوش نخورده است و شگفتا که هیچ بارقهی از امید دیده نمیشود كه روزی اینچنین شود!‏ از اینرو میتوان گفت كه نهایت بیانصافی بود كه كاسه و كوزههای مربوط به اشاعه ‏»آناركو - سندیكالیسم«‏ در ایران،‏ تماماً‏ بر سر پایدار و حكیمی شكسته شود.‏ چه،‏ 29۵

اشتباه این دو-‏ البته اشتباهی بس بزرگ - تنها این بود كه تئوریهایی كه آذرین بهم بافته بود را تكمیل كرده و به نتیجه منطقی و نهائیاش رسانده بودند.‏ اشتباه پایدار و حكیمی،‏ بزرگ بود،‏ زیرا آذرین پیرو این منش است كه ‏»كار را آن كرد،‏ كه تمام كرد«!‏ بعبارتی دیگر،‏ اگر ‏»خودش را بیاور،‏ ولی اسمش را نیاور«،‏ پایدار جسارت آن را داشت كه هم خودش را بیاوَرَد و هم اسمش را.‏ این صراحت لهجه،‏ منجر به آن شد كه او متبوعش - تنها او،‏ و نه سرمنشأ اصلی این تفکر یعنی آذرین و جریان ِ - مورد هجوم قرار گیرد.‏ ‏»هجومی«‏ كه بیانگر واكنش طبیعی از سوی پیشروان جنبش،‏ و در عین حال،‏ غیرمنصفانه بود.‏ وانگهی،‏ پرخاشگری های دائمی و بی محتوا ‏)خشونت گفتاری وقُلدرمآبی(‏ پایدار نیز مزید بر علت شد تا او درسیبل قرار گیرد.‏‎41‎ در عوض،‏ سبك و سیاق كلی آذرین آن است كه ‏»با پنبه سر میبرد«.‏ به جمله ‏»بررسی درسطح فلسفی ومتدولوژیک را آذرین بتوسط یك جمله . . . - فقط یك جمله كوتاه - کار ساز نمیدانم«،‏ دقت كنید؛ ارزش و محتوای نقدهای مزبور بر دیدگاه پایدار و حكیمی را،‏ به كل،‏ اساساً‏ و تماماً،‏ رد میكند و خوار میشمارد،‏ بیآنكه خود را درگیر نقدی مستقیم و مشخص كرده باشد.‏ ‏»اغواگری موذیانه«،‏ هنر اصلی آذرین است و او در این كار انصافاً‏ به درجه استادی رسیده است!‏ بهرترتیب،‏ لباس بد قواره ‏»تشكل ضد كارمزدی«‏ بر اندام فكری آذرین برازندهتر است تا پایدار.‏ زیرا در واقع آراء آذرین است كه»سنگ ‏ِبستر«‏ نگرش آنارکو-‏ سندیکالیستی به جنبش کارگری درایران را کارگذاشته است؛ و بینش كلی ‏ِهم اوست که به سبب نفی و طرد جزء فلسفی ‏)یعنی جزء ذاتی ِ( ماركسیسم-‏ كه در واقع بمعنی نفی و طرد خود ‏ِماركسیسم است - با طرح بی پایه و اساس ‏»تشكل ضد كارمزدی«،‏ - دیالكتیك ِ - انطباقی تام و تمام دارد.‏ آذرین حتی حاضر به سخن گفتن درباب ‏»آگاهی جنبش«‏ و ‏»ذهن عین«‏ نیست؛ او اساساً‏ از برزبان آوردن اصطالح ‏»دیالكتیك«‏ میترسد،‏ و یا دستكم،‏ از آن خوشش نمیآید!‏ 291

به تعبیری دیگر،‏ طرح ‏»تشكل ضد كارمزدی«،‏ بر زیرساخت های نظری ای تكیه<br />

داشت كه<br />

آذرین و جریان متبوعش،‏ قبال ً آن را تأمین و آماده كرده بود؛ هرچند<br />

پایدار این رویكرد را بیمحابا به چنان صورت آشكار و كاملی به پیش میراند كه<br />

آذرین از دیدن ثمره نهایی كار خوداش،‏ به وحشت میافتد!‏ چه،‏ خصوصیت اصلی<br />

پایدار آن است كه كافیست ایدهای انحرافی اما نصف و نیمه،‏ ناكامل و خام را بدست<br />

او بدهند تا در اسرع وقت آن را ‏»تكمیل كاری«‏ كند و به سرانجام منطقیاش برساند<br />

و ‏»محصول نهایی«‏ را تحویل دهد!‏ از این نظر<br />

میان مایه است كه عاشق ورزش شرافتمندانه<br />

-<br />

برخالف ایرج آذرین كه همانقدر<br />

‏»موج سواری«‏<br />

ناصر پایدار -<br />

جسورتر و صریحتر است؛ لذا در صورتی كه بجای پایبندی به تعصباتاش میكوشید<br />

به ماركسیسم به چشم علم بنگرد و از آن بهرهای برگیرد،‏ در صورتی كه بجای<br />

كوشش در جهت پیگیری و انكشاف نظریههای ‏»آدمهای دست دوم«‏ و بسته بندی<br />

وعرضه تولیدات بنجل آنها،‏ حقیقتاً‏ معطوف به ماركسیسم میشد،‏ و بیک کالم اگر در<br />

پایدار شور و خِرد،‏ عقل و دل،‏ هردو دست اندر کار می شدند یقیناً‏ او ماركسیست<br />

خوبی از آب درمیآمد،‏ اما افسوس!‏<br />

بعبارتی دیگر،‏ شجاعت نظری و صراحت پایدار در بیان نتایج منطقی و نهائیای كه<br />

خود آذرین هرگز شهامت واگو كردنش را نداشت،‏ قابل احترام است و اینكه<br />

برجستهترین ماركسیستها كسانی هستند كه درهنگام طرح تئوری،‏ بدنبال استنتاجات<br />

عملی می گردند و شجاعت این ‏»تابه آخر رفتن«‏ را دارا می باشند.‏ اما مشكل پایدار<br />

این است كه عنصر<br />

‏»جسارت«‏<br />

در او،‏ با علم،‏ منطق و الگوی تفكر دیالكتیكی<br />

ماركس،‏ عجین نشده و جوش نخورده است و شگفتا که هیچ بارقهی از امید دیده<br />

نمیشود كه روزی اینچنین شود!‏<br />

از اینرو میتوان گفت كه نهایت بیانصافی بود كه كاسه و كوزههای مربوط به اشاعه<br />

‏»آناركو<br />

- سندیكالیسم«‏<br />

در ایران،‏ تماماً‏<br />

بر سر پایدار و حكیمی شكسته شود.‏ چه،‏<br />

29۵

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!