گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

پیشروی ماركسیسم - قانون و منطق حاكم بر آن - و به طریق اولی،‏ شرایط و ابزارهای پیشروی جنبش طبقه كارگر را مورد شناخت قرار داد.‏ به عبارتی در واقعیت امر،‏ فرایند ماركسیسم ‏)آگاهی(،‏ چیزی ‏»در خود«‏ نیست؛ منفك،‏ بریده و مجزا از فرایند مبارزه عینی طبقاتی ‏)زندگی(،‏ نیست بلكه پارهای از همان است و در ارتباط با آن،‏ هویت می یابد،‏ یابه عبارتی،‏ ماهیت و حیات یكی،‏ دیگری را نیز دربرمیگیرد.‏ بدیگر سخن،‏ سیر حركت ماركسیسم،‏ بعنوان یك ذات جداگانه محسوب نمیشود.‏ این دیالكتیك،‏ چرخهای ‏»در خود بسته«‏ نبوده بل با جنبش عینی واقعی-‏ بمثابه ذات اش رابطهای دو سویه و گشوده دارد.‏ - بیك كالم باید به قلمرو آگاهی و قلمرو جنبش عینی،‏ به عنوان تمایزهایی در یك وحدت،‏ نگریسته شود.‏ بعبارتی هر چند كه این دو فرایند با هم یگانهاند،‏ یعنی هر دو،‏ جنبههای یك و همان فرایند تاریخی و دیالكتیكی واقعیاند،‏ ولی برای پیشبرد مبارزه پرولتاریا الزم است كه خصیصههای ویژه و ممیز هر یك از آنها را بازشناسیم و به حساب آوریم.‏ و این چنین است كه مفهومی از ارتباط میان سیر حركت ماركسیسم از یك سو و مبارزه عینی طبقاتی از سوی دیگر،‏ ارائه میگردد كه بر طبق آن نه مبارزه طبقاتی پرولتاریا به پایه مبارزه فاقد آگاهی علمی ‏]به مبارزه روز طبقه كارگر ‏)ناصر پایدار([‏ فرو میكاهد،‏ و نه گردیدن ماركسیسم از شرایط این مبارزه عینی طبقاتی به تمامی منفك میشود.‏ چه،‏ ارتباطی دیالكتیكی میان مبارزه عینی طبقاتی و آگاهیای كه الزمه پیشرفت این مبارزه است،‏ وجوددارد.‏ پس میتوان گفت كه روش دیالكتیكی ماتریالیستی،‏ ضرورتاً‏ و هم زمان،‏ اجزای ساختاری این تمامیت،‏ و همچنین نحوه ارتباط این اجزاء را،‏ وارسی و توصیف میكند و در عین حال شرحی تاریخی درباره سیر حركت آن بدست میدهد،‏ و بدینسان راه را برای ارتقاء عمل آگاهانه میگشاید.‏ یا به گفته لنین:»شكافتن یك كل تك و واحد 240

و شناسایی اجزای متضاد آن...‏ جوهر...‏ دیالكتیك است«،‏ و جان ریز در تفسیری درخشان از این گفته لنین،‏ مینویسد:‏ ‏»این تعریف از این مزیت برخوردار است كه توجه را بر تضاد و كشاكش،‏ و بر پویایی در قلب كلیت معطوف میكند و تالشهایی را تشویق میكند كه در پی یافتن حلقه اصلی در كل زنجیراند - و دارنده آن میتواند زنجیر را در كلیت آن به جنبش درآورد.«‏‎2‎‏،‏ و دیدیم كه ‏»حلقه اصلی«‏ در كل این زنجیر،‏ همانا دیده ور شدن برگرایش رویزیونیسم بسوی پختگی و گندیدهگی،‏ و بطریق اولی،‏ شكل دیالكتیكی پیشروی ماركسیسم و قانون حاكم بر آن است.‏ فرایافتی كه نائل شدن به آن میسر نمیشد مگر به مدد بكار بستن روش دیالكتیكی ماتریالیستی.‏ به همین خاطر است كه از نظر ماركس،‏ انگلس و لنین،‏ روش دیالكتیكی ماتریالیستی نه فقط ابزار شناخت علمی،‏ بلكه به برترین جنگ افزار نظری پرولتاریای رزمنده مبدل میشود.‏ چرا كه بُرندگی سالح نظری پرولتاریا،‏ از نگرش ژرف و روشن به ‏»امور وقایع«،‏ نگرشی كه معطوف به عمل است،‏ نشأت میگیرد.‏ از اینرو آگاهی یافتن از جایگاه رفیع این روش و تسلط در بكار بستن آن،‏ به پیشاهنگان طبقه كارگر توان و استعدادی استثنائی میبخشد در جهت شناخت حقیقی وضعیت جاری و كشف راز و رمزهای آن.‏ امری كه نقش بزرگ و تعیین كنندهای در پیشبرد مبارزه پرولتاریا و تشخیص خطرات فراروی آن،‏ و اتخاذ تدابیر و تصمیمات درست و مؤثر،‏ ایفاء میكند.‏ یعنی درست همان چیزی كه كوشیدیم اهمیت آن را در هنگام بررسی وضعیت دو حزب سوسیال دمكراتیك روسیه و آلمان یكدیگر - نشان دهیم.‏ - بیك سخن،‏ روش دیالكتیكی ماتریالیستی و مقایسه آنها با ‏»بعنوان آخرین كالم در روش تكاملی علمی«‏ ‏)لنین(،‏ در واقع بنیادی است برای بررسی چشم انداز فلسفی و طبعاً‏ سیاسی از مسائل هر دوره.‏ یعنی همان فلسفهای كه سالح پرولتاریا برای دگرگون ساختن جهان است.‏ به عبارتی دیالكتیك ماتریالیستی همانا ذات نظریه انقالب پرولتاریایی 244

پیشروی ماركسیسم<br />

-<br />

قانون و منطق حاكم بر آن<br />

-<br />

و به طریق اولی،‏ شرایط و<br />

ابزارهای پیشروی جنبش طبقه كارگر را مورد شناخت قرار داد.‏ به عبارتی در<br />

واقعیت امر،‏ فرایند ماركسیسم ‏)آگاهی(،‏ چیزی ‏»در خود«‏ نیست؛ منفك،‏ بریده و<br />

مجزا از فرایند <strong>مبارزه</strong> عینی <strong>طبقاتی</strong> ‏)زندگی(،‏ نیست بلكه پارهای از همان است و در<br />

ارتباط با آن،‏ هویت می یابد،‏ یابه عبارتی،‏ ماهیت و حیات یكی،‏ دیگری را نیز<br />

دربرمیگیرد.‏<br />

بدیگر سخن،‏ سیر حركت <strong>ماركسیسم،</strong>‏ بعنوان یك ذات جداگانه محسوب نمیشود.‏ این<br />

دیالكتیك،‏ چرخهای ‏»در خود بسته«‏ نبوده بل با جنبش عینی واقعی-‏ <strong>بمثابه</strong> ذات اش<br />

رابطهای دو سویه و گشوده دارد.‏<br />

-<br />

بیك كالم باید به قلمرو آگاهی و قلمرو جنبش عینی،‏ به عنوان تمایزهایی در یك<br />

وحدت،‏ نگریسته شود.‏ بعبارتی هر چند كه این دو فرایند با هم یگانهاند،‏ یعنی هر<br />

دو،‏ جنبههای یك و همان فرایند تاریخی و دیالكتیكی واقعیاند،‏ ولی برای پیشبرد<br />

<strong>مبارزه</strong> پرولتاریا الزم است كه خصیصههای ویژه و ممیز هر یك از آنها را<br />

بازشناسیم و به حساب آوریم.‏ و این چنین است كه مفهومی از ارتباط میان سیر<br />

حركت ماركسیسم از یك سو و <strong>مبارزه</strong> عینی <strong>طبقاتی</strong> از سوی دیگر،‏ ارائه میگردد كه<br />

بر طبق آن نه <strong>مبارزه</strong> <strong>طبقاتی</strong> پرولتاریا به پایه <strong>مبارزه</strong> فاقد آگاهی علمی ‏]به <strong>مبارزه</strong><br />

روز طبقه كارگر ‏)ناصر پایدار([‏ فرو میكاهد،‏ و نه گردیدن ماركسیسم از شرایط این<br />

<strong>مبارزه</strong> عینی <strong>طبقاتی</strong> به تمامی منفك میشود.‏ چه،‏ ارتباطی دیالكتیكی میان <strong>مبارزه</strong><br />

عینی <strong>طبقاتی</strong> و آگاهیای كه الزمه پیشرفت این <strong>مبارزه</strong> است،‏ وجوددارد.‏<br />

پس میتوان گفت كه روش دیالكتیكی ماتریالیستی،‏ ضرورتاً‏ و هم زمان،‏ اجزای<br />

ساختاری این تمامیت،‏ و همچنین نحوه ارتباط این اجزاء را،‏ وارسی و توصیف<br />

میكند و در عین حال شرحی تاریخی درباره سیر حركت آن بدست میدهد،‏ و بدینسان<br />

راه را برای ارتقاء عمل آگاهانه میگشاید.‏ یا به گفته لنین:»شكافتن یك كل تك و واحد<br />

240

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!