گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

خود،‏ بل بعنوان سرشت دوم خود،‏ از خویشتن خویش متمایز میگرداند.‏ بنابراین و البته،‏ فرق هست میان ماركسیسم و رویزیونیسم،‏ اما این فرق نیز محدودیتهای خود را دارد،‏ زیرا در حیطه ی خود ماركسیسم قرار دارد.‏ درست به همین دلیل زمانیكه ماركسیستها و رویزیونیستها رودرروی یكدیگر ایستادهاند،‏ هر یك از آن دو،‏ آگاه است كه جز با ‏»دگر«‏ خود،‏ جز با پارهای از تن خود،‏ با چیزی دیگر سروكار ندارد.‏ هر دو میدانند كه جز با همزاد خود،‏ برادر دو قلوی خود،‏ با چیز دیگری رودررو نایستادهاند.‏ چه،‏ اینها دو جریان داخلی ماركسیسم حزب انقالبی پرولتری واحدند.‏ ولذا دو فراكسیون از یك به سخن دیگر حزب پرولتری تجلی پیوستگاه ماركسیسم و رویزیونیسم است و لذا تضاد میان ماركسیسم و رویزیونیسم،‏ از درون خود حزب انقالبی پرولتاریا عبور میكند.‏ و از همین روست كه در دوره یاد شده آندو همچنان یكدیگر را رفیق خطاب میكنند:‏ ‏»رفیق مارتینف و دوستان او...‏ » ‏)لنین،‏ ‏»دو تاكتیك...‏ «، م.‏ آ.‏ ص 114( بیك سخن،‏ مبارزه میان ماركسیستها و رویزیونیستها نه مبارزهای میان پرولتاریا و بورژوازی بلكه مبارزه میان دو جریان داخلی ماركسیسم - مبارزه میان ماركسیستهای پایدار و ماركسیستهای ناپایدار-‏ است،‏ ‏)لنین بارها ازاین اصطالح در باب بلشویكها و منشویكها استفاده میكند واز آنجمله ر.ك.‏ ‏»مسائل مورد مشاجره«،‏ م.‏ آ.‏ ص .)011 بعبارتی ماركسیسم و رویزیونیسم با هم حشر و نشر داشته و خویشاوندند و یكدیگر را در برمیگیرند.‏ یعنی آندو علیرغم اختالفاتشان تا آن حد از هم دور نیستند كه بكلی تحت نفوذ آن دیگری قرار نگیرند؛ بطوریكه در آوریل 2931 كنگره حزب سوسیال دموكرات روسیه در استكهلم ‏)منشویكها در آن اكثریت ضعیفی داشتند(‏ اما نظرات بلشویكها به كرسی نشست زیرا تعدادی ازمنشویكها بدون آنكه ازفراكسیون منشویكی خارج شوند به نظرات لنین رأی دادند.‏ . چا . یا)‏ 20 جلد 1، ص 17( كار،‏ ‏»تاریخ انقالب روسیه«،‏

بین المللی بودن ماركسیسم و رویزیونیسم ماركسیسم-‏ همانگونه كه رویزیونیسم - پدیدهای است بینالمللی.‏ درمقطع سال 2930 ‏)یعنی پس از كنگره دوم حزب(،‏ این رخداد كه ماركسیسم و حزب آن ‏»دو پاره«‏ گشته،‏ امری نیست كه مختص به روسیه بوده باشد.‏ چه،‏ در چنین دورانی،‏ جهان شاهد تجربه زنده این ‏»دوپارگی«‏ در ماركسیسم و جنبش سوسیالیستی جهانی ‏)و احزاب مربوطه(‏ است:‏ ‏»اجتناب ناپذیر بودن رویزیونیسم معلول ریشههای طبقاتی آن در جامعه معاصر میباشد.‏ رویزیونیسم یك پدیده بینالمللی است.‏ هر سوسیالیستی كه كمی مطلع و فكور باشد ممكن نیست كوچكترین تردیدی در این مورد داشته باشد كه مناسبات بین ارتدكسها و برنشیتنیها در آلمان؛ گدیستها و ژورسیستها ‏)اكنون بخصوص پروسیستها(‏ در فرانسه؛ بروكر وواندرولد در بلژیك؛ انتگرالیستها و رفرمیستها در ایتالیا،‏ بلشویكها و منشویكها در روسیه،‏ با وجود تنوع عظیمی كه از لحاظ شرایط ملی و عوامل تاریخی در وضع فعلی كلیه این كشورها وجود دارد،‏ باز همه جا از لحاظ ماهیت خود یكسان است.‏ ‏»تقسیم بندی«‏ در داخل سوسیالیسم جهانی معاصر،‏ در حقیقت امر،‏ اكنون دیگر دركشورهای مختلف جهانی در صراط واحدی انجام مییابد.«‏ ‏)لنین،‏ ‏»ماركسیسم و رویزیونیسم«،‏ سال 2931، تأكید دو خطی از من است(‏ لنین در جاهای دیگری همچون مقاله ‏»به زیر پرچمی دروغین«،‏ دوباره به واقعیت بینالمللی بودن شكاف در درون جنبش انقالبی كمونیستی در دوران مزبور،‏ باز میگردد:‏ ‏»در دوره مورد نظرهیچ یك،‏ و واقعاً‏ هیچ یك از كشورهای سرمایهداری مهم اروپا از مبارزه بین دو جریان كامالً‏ متضاد درون دموكراسی معاصر مستثنی نشدند.‏ درهر یك از كشورهای بزرگ این مبارزه در زمانهایی شدیدترین اشكال،‏ از جمله 24

خود،‏ بل بعنوان سرشت دوم خود،‏ از خویشتن خویش متمایز میگرداند.‏ بنابراین و<br />

البته،‏ فرق هست میان ماركسیسم و رویزیونیسم،‏ اما این فرق نیز محدودیتهای خود<br />

را دارد،‏ زیرا در حیطه ی خود ماركسیسم قرار دارد.‏ درست به همین دلیل زمانیكه<br />

ماركسیستها و رویزیونیستها رودرروی یكدیگر ایستادهاند،‏ هر یك از آن دو،‏ آگاه<br />

است كه جز با ‏»دگر«‏ خود،‏ جز با پارهای از تن خود،‏ با چیزی دیگر سروكار<br />

ندارد.‏ هر دو میدانند كه جز با همزاد خود،‏ برادر دو قلوی خود،‏ با چیز دیگری<br />

رودررو نایستادهاند.‏ چه،‏ اینها دو جریان داخلی ماركسیسم<br />

حزب انقالبی پرولتری واحدند.‏<br />

ولذا دو فراكسیون از یك<br />

به سخن دیگر حزب پرولتری تجلی پیوستگاه<br />

ماركسیسم و رویزیونیسم است و لذا تضاد میان ماركسیسم و رویزیونیسم،‏ از درون<br />

خود حزب انقالبی پرولتاریا عبور میكند.‏ و از همین روست كه در دوره یاد شده<br />

آندو همچنان یكدیگر را رفیق خطاب میكنند:‏<br />

‏»رفیق مارتینف و دوستان او...‏ » ‏)لنین،‏ ‏»دو تاكتیك...‏ «، م.‏ آ.‏ ص 114(<br />

بیك سخن،‏ <strong>مبارزه</strong> میان ماركسیستها و رویزیونیستها نه <strong>مبارزه</strong>ای میان پرولتاریا و<br />

بورژوازی بلكه <strong>مبارزه</strong> میان دو جریان داخلی ماركسیسم<br />

-<br />

<strong>مبارزه</strong> میان<br />

ماركسیستهای پایدار و ماركسیستهای ناپایدار-‏ است،‏ ‏)لنین بارها ازاین اصطالح در<br />

باب بلشویكها و منشویكها استفاده میكند واز آنجمله ر.ك.‏ ‏»مسائل مورد مشاجره«،‏ م.‏ آ.‏ ص<br />

.)011<br />

بعبارتی ماركسیسم و رویزیونیسم با هم حشر و نشر داشته و خویشاوندند و<br />

یكدیگر را در برمیگیرند.‏ یعنی آندو علیرغم اختالفاتشان تا آن حد از هم دور نیستند<br />

كه بكلی تحت نفوذ آن دیگری قرار نگیرند؛ بطوریكه در آوریل<br />

2931<br />

كنگره حزب<br />

سوسیال دموكرات روسیه در استكهلم ‏)منشویكها در آن اكثریت ضعیفی داشتند(‏ اما<br />

نظرات بلشویكها به كرسی نشست زیرا تعدادی ازمنشویكها بدون آنكه ازفراكسیون<br />

منشویكی خارج شوند به نظرات لنین رأی دادند.‏<br />

. چا . یا)‏<br />

20<br />

<strong>جلد</strong> 1، ص 17(<br />

كار،‏ ‏»تاریخ انقالب روسیه«،‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!