گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١) گشتاورد ماركسیسم، بمثابه بعد تاریك مبارزه طبقاتی (جلد ١)

05.02.2015 Views

طبقاتی خویش(،‏ اینك میهن پرستی ارتجاعی در صحنه اروپا به حرکت درمیآمد.‏ گویی همگی فراموش كرده بودند این هشدار بزرگ ماركس را كه:‏ جهانشمول است «، كه:‏ « پرولتاریا مام میهن ندارد«!‏ پرولتاریا « ‏»سوسیال دموكراسی آلمان به الشه متعفّن تبدیل شده است«!-‏ این فریاد خشماگین رزالوکزامبورگ - بیش از همه - بر سر خود او وكارل لیبكنشت فرود میآمد كه به سبب كدامین ‏»سوء تصمیم و تدبیر«،‏ کار به اینجا کشیده شده است.‏ و این قرار گرفتن در پشت درهای بسته،‏ بیهیچ دری گشوده و یا نیمه گشوده،‏ این سرنوشت شوم و خفت بار به دلیل كدام كوتاهی نصیب آنان شده است.‏ بعبارتی،‏ این واقعیت كه از حزب سه میلیونی آلمان،‏ چند نفر-‏ فقط چند نفر-‏ بر موضع انترناسیونالیستی شان باقی ماندند،‏ محصول تصادف محض نبود.‏ پس یك جای كار میباید دچار مشكل اساسی بوده باشد.‏ یعنی تصمیمات نادرست پیشین،‏ و یا تصمیمات درستی كه میبایست بگونهای بهنگام اتخاذ میشد ولی نشد،‏ این فاجعه بزرگ را پیآیند داشته است.‏ در غیراینصورت،‏ صرف گفتن اینكه ‏»بورژوازی بسیار زیرك بوده«‏ و یا این وضعیت بخاطر ‏»خیانت ناگهانی و غیرمنتظره كائوتسكی«‏ به وقوع پیوسته است،‏ بهیچ وجه شرح و توصیف حقیقی و وافی ارائه نمیكند.‏ بویژه آنكه حزب پرولتری روسیه از این سرنوشت اسفبار به دور مانده بود.‏ بكالمی دیگر،‏ اجتناب لوکزامبورگ از قرار گرفتن در این بن بست،‏ مستلزم پشتوانه تصمیمسازی خردمندانه،‏ مستلزم ساز و كار،‏ و تمهیدات اندیشیده پیشین بوده است.‏ امری كه تحقق آن ممكن نبود مگر با ملحوظ داشتن این امكان كه رویزیونیسم در سیر پختگی خود،‏ میتواندبا تحول كیفی به»سوسیال-‏ امپریالیسم«،‏ از اردوی انقالب بگریزد و به بورژوازی ملحق شود.‏ از اینرو آنچه كه عمالً‏ به وقوع میپیوندد آن است كه با شروع جنگ امپریالیستی،‏ هر یك از احزاب پرولتری اروپا را نكبت فرا می گیرد؛ فقط در حزب روسیه است 99

كه نكبت وشكوه بگونهای همزمان دیده میشود:‏ دو حزب مستقل منشویك و بلشویك.‏ لیكن پرسش فربه این است كه چرا بخش اصلی و بزرگتر حزب سوسیال دموكرات روسیه توانست كه از این فاجعه،‏ مستثنی بماند؟ بعبارتی این واقعیت كه در سال 2924 پرولتاریای روسیه دارای حزبی انقالبی ومنسجم و نیرومند اما بقیه كشورهای اروپایی فاقد آن هستند،‏ امری از سر ‏»اتفاق«‏ نبوده بل مؤید آن است كه بر خالف نظر لوکزامبورگ،‏ رویكرد ماركس در باب حزب ‏»تودهای«،‏ در دوران امپریالیسم دیگر نه فقط كارآیی ندارد بلكه خطرناك نیز هست.‏ بدیگرسخن،‏ گذار سرمایهداری از رقابت آزاد به امپریالیسم،‏ معرّف مرحله تاریخی تازهای است ولذا نمیتوان با بكارگیری ساختاری از حزب كه مربوط به مرحله پیشین است به امر پیشبرد حقیقی مبارزه پرولتاریا ‏)در شرایط جدید(،‏ نائل آمد.‏ بعبارتی هرنگرش صلب وسخت به آموزشهای مارکس وانگلس،‏ درواقع بمعنی کاریکاتوریزه کردن این آموزشهاست ولذا نباید و نمی توان به زمینه دیگرگونه ای وصله کرد:‏ رویکرد سازمانی آنها را از زمینه ای مشخص ‏»نه ماركس و نه انگلس آنقدر زنده نماندند كه تا عصر امپریالیستی سرمایهداری جهانی را كه زودتر از شكاف در سوسیالیسم«(.‏ 2191 -2933 شروع نشد ببینند.«‏ ‏)لنین،‏ ‏»امپریالیسم و این بمنزله آنست كه شكلگیری رویزیونیسم بمثابه پدیدهای فراگیر كه تمامی احزاب كمونیست جهانی را شامل شود،‏ در دوره ماركس و انگلس هنوز عینیت نیافته بود ولذا اساساً‏ بحث بر سر لزوم یا عدم لزوم تغییر ساختار ‏»تودهای«‏ حزب انقالبی پرولتاریا،‏ نمیتوانست مطرح باشد.‏ بعبارتی دیگر،‏ انسان ناچار است در میان امكانات معینی كه خود وی در تعیین آنها نقشی نداشته است،‏ به تفكر و فعالیت بپردازد.‏ یعنی انسان نمیتواند وَرای چارچوبها و محدودیتهای تاریخی خویش بیاندیشد یا به تعیین مسیر تفكر خود اقدام نماید.‏ اصطالح معنادار و پُرمغز ِ ‏»عایق تاریخی«‏ كه ماركس در سرمایه از آن استفاده 233

<strong>طبقاتی</strong> خویش(،‏ اینك میهن پرستی ارتجاعی در صحنه اروپا به حرکت درمیآمد.‏<br />

گویی همگی فراموش كرده بودند این هشدار بزرگ ماركس را كه:‏<br />

جهانشمول است «، كه:‏ « پرولتاریا مام میهن ندارد«!‏<br />

پرولتاریا «<br />

‏»سوسیال دموكراسی آلمان به الشه متعفّن تبدیل شده است«!-‏ این فریاد خشماگین<br />

رزالوکزامبورگ<br />

- بیش از همه -<br />

بر سر خود او وكارل لیبكنشت فرود میآمد كه به<br />

سبب كدامین ‏»سوء تصمیم و تدبیر«،‏ کار به اینجا کشیده شده است.‏ و این قرار<br />

گرفتن در پشت درهای بسته،‏ بیهیچ دری گشوده و یا نیمه گشوده،‏ این سرنوشت<br />

شوم و خفت بار به دلیل كدام كوتاهی نصیب آنان شده است.‏ بعبارتی،‏ این واقعیت كه<br />

از حزب سه میلیونی آلمان،‏ چند نفر-‏ فقط چند نفر-‏ بر موضع انترناسیونالیستی شان<br />

باقی ماندند،‏ محصول تصادف محض نبود.‏ پس یك جای كار میباید دچار مشكل<br />

اساسی بوده باشد.‏ یعنی تصمیمات نادرست پیشین،‏ و یا تصمیمات درستی كه<br />

میبایست بگونهای بهنگام اتخاذ میشد ولی نشد،‏ این فاجعه بزرگ را پیآیند داشته<br />

است.‏ در غیراینصورت،‏ صرف گفتن اینكه ‏»بورژوازی بسیار زیرك بوده«‏ و یا این<br />

وضعیت بخاطر ‏»خیانت ناگهانی و غیرمنتظره كائوتسكی«‏ به وقوع پیوسته است،‏<br />

بهیچ وجه شرح و توصیف حقیقی و وافی ارائه نمیكند.‏ بویژه آنكه حزب پرولتری<br />

روسیه از این سرنوشت اسفبار به دور مانده بود.‏<br />

بكالمی دیگر،‏ اجتناب لوکزامبورگ از قرار گرفتن در این بن بست،‏ مستلزم<br />

پشتوانه تصمیمسازی خردمندانه،‏ مستلزم ساز و كار،‏ و تمهیدات اندیشیده پیشین بوده<br />

است.‏ امری كه تحقق آن ممكن نبود مگر با ملحوظ داشتن این امكان كه رویزیونیسم<br />

در سیر پختگی خود،‏ میتواندبا تحول كیفی به»سوسیال-‏ امپریالیسم«،‏ از اردوی<br />

انقالب بگریزد و به بورژوازی ملحق شود.‏<br />

از اینرو آنچه كه عمالً‏ به وقوع میپیوندد آن است كه با شروع جنگ امپریالیستی،‏<br />

هر یك از احزاب پرولتری اروپا را نكبت فرا می گیرد؛ فقط در حزب روسیه است<br />

99

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!