Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

A
.(٧
B
70
هم چنين تعجب آور نيست که تئوری انتروژکسيون که مورد تأئيد ووندت واقع شده،‏ موافقت
روحگرای آشکار،‏ جيمز وارد را برانگيزد که جنگ سيستماتيکی را عليه ‏"ناتوراليسم و
آگنوستیسيسم"‏ و به ويژه عليه توماس هاکسلی ‏(نه به خاطر آن که او يک ماترياليست به اندازه
غير کافی آشکار و مصمم بود،‏ انگلس او را ملامت کرد،‏ بلکه)‏ به خاطر آن که آگنوستیسيسم
او در حقيقت به پنهان کردن ماترياليسم کمک کرد،‏ برپا میدارد.‏
توجه کنيم که کارل پيرسون،‏ ماخيست انگليسی،‏ که از تمام تصنعات فلسفی اجتناب
میورزد،‏ و کسی که نه انتروژکسيون،‏ نه هم آهنگی،‏ نه حتی ‏"کشف عناصر جهان را قبول
دارد،‏ به حاصل اجتناب ناپذير ماخيسم،‏ يعنی ايدهآليسم ذهنی خالص میرسد وقتی از چنان
‏"هيئتهای مبدلی"‏ بری میگردد.‏ پيرسون هيچ ‏"عنصری"‏ را نمیشناسد؛ ‏"تأثرات حسی"‏ آلفا و
امگای او هستند.‏ او هرگز شک نمیکند که انسان به کمک مغز میانديشد.‏ و تضاد بين اين تز
‏(که تنها با علم مطابق است)‏ و اساس فلسفه او عريان و آشکار باقی میماند.‏ پيرسون از هيچ
کوششی در ستيز با اين مفهوم که ماده مستقل از تأثرات حسی ما وجود دارد،‏ فرو گزار نمیکند
‏("قاعده علم"،‏ بخش با تکرار تمامی نظريات برکلی،‏ پيرسون اعلام میدارد که ماده يک
غير موجود است.‏ اماّ‏ وقتی نوبت به رابطه مغز و انديشه میرسد،‏ پيرسون مؤکداً‏ اعلام میکند:‏
‏"از اراده و شعوری که با ماشين مادی همراه است ما ابداً‏ نمیتوانيم بدون آن ماشين از اراده و
شعور تفسيری کنيم."‏
او حتی تز زيرين را به عنوان خلاصهای از بررسی خود در اين زمينه مطرح میکند:‏
‏"شعور هيچ معنائی در ماورای سيستمهای عصبی نزديک به ما ندارد؛ غير منطقی است ادعا
کنيم که تمامی ماده با شعور است ‏(اماّ‏ منطقی است تأکيد کنيم که تمام ماده خاصيتی را داراست
که اساساً‏ با احساس نزديک است،‏ خاصيت انعکاس)،‏ حتی بيشتر غير منطقی است،‏ که شعور
يا اراده میتوانند خارج از ماده وجود داشته باشند"‏ ‏(همان جا،‏ صفحه ٧۵، تز دوم).‏ درهمی
پيرسون درخشان است!‏ ماده چيزی نيست مگر گروههائی از تأثرات حسی.‏ اين است مقدمه او،‏
اين است فلسفه او.‏ بنابراين احساس و انديشه بايد اولی باشند؛ ماده،‏ ثانوی.‏ اماّ‏ نه،‏ شعور بدون
ماده وجود ندارد،‏ و آشکارا نه حتی بدون يک سيستم عصبی!‏ يعنی،‏ شعور و احساس ثانویاند.‏
آنها روی زمين ايستادهاند،‏ زمين روی يک نهنگ ايستاده است،‏ و نهنگ در آبها روی زمين
ايستاده است.‏ ‏"عناصر"‏ ماخ و هماهنگی و انتروژکسيون آوناريوس اين اغتشاش را روشن
نمیکند،‏ آن چه آنان میکنند،‏ تاريک کردن موضوع است،‏ پوشاندن آثار به کمک درهم و برهم
گوئی تند فلسفی استادانه است.‏
يک چنين حرافی و درهم برهم گوئی درباره چند لغت،‏ ترمينولوژی مخصوص آوناريوس
و غيره و غيره گوناگون
است،‏ که مقدار فراوانی از
ابداع کرده است.‏ ماخيستهای روسی ما در بيشتر مواقع با شرمندگی از اين چرنديات استادانه
اجتناب میکنند،‏ و تنها اکنون و دوباره خواننده را ‏(به منظور گيج کردناش با يک
(
"fidentials"
،"seurals"
،"notals"
،١٩٠۶ جلد ،٢ صفحات - ٧٢ ١٧١
A- جيمزوارد،‏
-B
‏"ناتوراليسم و آکنوستیسيسم"،‏ چاپ سوم،‏ لندن،‏
‏"قاعده علم"،‏ چاپ دوم،‏ لندن،‏
،١٩٠٠ صفحه .۵٨