Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

فصل اول 63
A
و طبيعت پيش از ظهور انسان به جدل میپرداخت.‏ اماّ‏ اگر اين درست است،‏ يا لااقل اگر شما
قادر نيستيد خطائی اين جا بيابيد،‏ آن گاه کوشش شما برای به هم ريختن کارتها و بر هم زدن
اساسیترين تصور فرق ماترياليسم با ايدهآليسم در ذهن خواننده،‏ يک ناشايستگی ادبی است.‏
برای مارکسيستهائی که در اين سئوال،‏ مستقل از کوچکترين کلمهای که توسط پلخانف
بر زبان رانده شده،‏ ذيعلاقهاند،‏ عقيده ل.‏ فويرباخ را که به نحوی که میدانيم ‏(شايد نه به
بازارف؟)،‏ يک ماترياليست بود و مارکس و انگلس از طريق او،‏ به نحوی که مشهور است،‏ از
ايدهآليسم هگل به فلسفه ماترياليستی خود آمدند،‏ نقل میکنيم.‏ فويرباخ در پاسخ دفاعی خود به ر.‏
نوشت:‏
هيم
‏"طبيعت،‏ که يک موضوع انسان يا ذهن نيست،‏ برای فلسفه نظری،‏ يا لااقل برای ايدهآليسم،‏
يک شيئ فیالنفسه کانتیگرا است ‏(ما بعداً‏ به تفصيل از اين حقيقت که ماخيستهای ما شيئ
فیالنفسه کانتی را با شيئ فیالنفسه ماترياليستی اشتباه میگيرند،‏ صحبت خواهيم گرد)،‏ تجريدی
بدون واقعيت است،‏ ليکن اين طبيعت است که زوال ايدهآليسم را سبب میگردد.‏ علم طبيعی لااقل
در حالت کنونیاش ضرورتاً‏ ما را به عقب به نقطهای که شرايط برای وجود انسان هنوز غايب
بودند،‏ وقتی که طبيعت،‏ يعنی زمين هنوز يک موضوع چشم و ذهن انسان نبود،‏ وقتی که نتيجتاً‏
بود،‏ هدايت
طبيعت يک موجود مطلقاً‏ غير انسانی
میکند.‏ ايدهآليسم ممکن است متقابلاً‏ جواب دهد:‏ اماّ‏ طبيعت نيز چيزيست که توسط شما انديشيده
میشود gedachte) ،(von der مطمئناً،‏ اماّ‏ از اين نتيجه نمیگردد که اين طبيعت زمانی عم ‏ًلا
وجود نداشت.‏ درست مثل آن که از اين حقيقت که سقراط و افلاطون برای من وجود ندارند اگر
من به آنان نينديشم،‏ نتيجه نمیگردد که سقراط و افلاطون عملاً‏ زمانی بدون من وجود
نداشتند."‏
اين است آن چنان که فويرباخ،‏ ماترياليسم و ايدهآليسم را از ديدگاه وجود طبيعت مقدم بر
ظهور انسان در نظر گرفت.‏ سفسطه آوناريوس ‏("تصوير کردن ذهنی ناظر")‏ توسط فويرباخ،‏
که ‏"پوزيتيويسم متأخر"‏ را نمیشناخت،‏ ولی کام ‏ًلا سفسطههای ايدهآليستی کهن را میشناخت،‏
رد گرديد.‏ و بازارف مطلقاً‏ هيچ چيز تازهای به ما پيشنهاد نمیکند،‏ بلکه صرفاً‏ اين سفسطه کهن
ايدهآليستی را تکرار مینمايد:‏ ‏"اگر من آن جا بودم ‏(بر زمين،‏ مقدم بر انسان)‏ جهان را چنين و
چنان میديدم."‏ ‏("مطالعاتی ‏’در‘‏ فلسفه مارکسيسم"‏ صفحه به عبارت ديگر:‏ اگر من
فرضی بسازم که آشکارا نابخردانه و متناقض با علم طبيعی است ‏(که انسان میتواند در
(absolut unmenschliches Wesen)
(٢٩
[
،(R. Haym)
B
ل-‏
A- ترجمه مترجم:‏ بلکه به کسی ديگر،‏ به مارکس،‏ انگلس،‏ فويرباخ،‏ در مسئله ماترياليسم و وجود طبيعت
مقدم بر انسان میپرداخت.‏
Sondern mit jemand anders, mit Marx, Engels, Feuerbach über die Frage des
Materialismus und der Natur vor dem Auftreten des Menschen auseinandersetzen.
S. 76
. B
فويرباخ.‏ مجموعه آثار،‏ اشتوتگارت ١٩٠٣، صفحه ۵١٠، يا کارل گرون،‏ ل.‏ فويرباخ