Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ... Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

05.02.2015 Views

58 احساسها هستند")‏ يا ‏"ترکيباتی از عناصری که در آن روانی و فيزيکی مشابهاند."‏ يا ‏"ضد واژهای که واژه مرکزی آن هرگز نمیتواند مساوی صفر گردد"،‏ يک تاريکی گرائی فلسفی با کشاندن ايدهآليسم ذهنی به مزخرفات است.‏ ژ.‏ پتزولت موضع نابخرادانهای را که آوناريوس در آن افتاده بود،‏ فهميده و احساس شرم کرد.‏ او در ‏"مقدمهای بر فلسفه تجربه مطلق"‏ خود ‏(جلد دوم)،‏ يک پاراگراف کامل ‏(بخش را صرف ‏"مسئله واقعيت دوره های پيشين زمين"‏ کرد.‏ پتزولت میگويد:‏ که ‏"در آموزش آوناريوس،‏ خود نقشی بازی میکند متفاوت از آن چه برای شوپ بازی میکند ‏(بگذار دقت کنيم که پتزولت آشکارا و مکرراً‏ اظهار میدارد:‏ فلسفه ما توسط سه نفر پايه گذاری شد آوناريوس،‏ ماخ و شوپ)‏ معذالک اين نقشی است که شايد،‏ برای تئوری او اهميت زياد ايفا میکند."‏ ‏(پتزولت آشکارا تحت تأثير اين حقيقت قرار گرفته بود که شوپ با نشان دادن اين که برای او ‏(آوناريوس م)‏ نيز همه چيز کاملاً‏ بر خود قرار میگيرد،‏ از آوناريوس پرده برداشته بود؛ و پتزولت میخواهد اصلاحی صورت دهد.)‏ پتزولت ادامه میدهد:‏ ‏"آوناريوس يک بار گفت که ما میتوانيم به ‏"منطقهای"‏ بينديشيم که هنوز پای هيچ انسانی به آن نرسيده است،‏ اماّ‏ برای آن که بتوانيم به چنان محيطی بينديشيم ‏(تأکيد از نشان میدهيم،‏ آوناريوس است)‏ چيزی لازم است که آن را با واژه خود که ‏(تأکيد از آوناريوس)‏ انديشهاش،‏ انديشهگر است (146, Anm. پتزولت جواب میدهد:‏ ‏"ليکن سئوال مهم از نظر تئوری شناخت،‏ اين نيست که آيا ما میتوانيم به چنان منطقهای بينديشيم،‏ بلکه آيا ما حق انديشيدن به آن را به عنوان چيزی که مستقل از هر ذهن فردی وجود دارد،‏ يا داشته است،‏ داريم يا نه."‏ حق،‏ حق است!‏ مردم میتوانند بينديشند و ‏"در جهتی بيانديشند"‏ (hindenken) برای خود هر نوع جهنم و هر نوع جنتی را ذهناً‏ تصوير کنند.‏ ‏"حتی لوناچارسکی برای خود – خوب،‏ يک عبارت ملايم به کار ببريم مفاهيم مذهبی را ذهناً‏ تصوير نمود اماّ‏ اين دقيقاً‏ وظيفه تئوری شناخت است تا خصيصه غير واقعی،‏ وهمی و مرتجعانه چنين تصويراتی را نشان دهد.‏ زيرا،‏ اين که سيستم ‏(يعنی مغز)‏ برای انديشه لازم است،‏ برای آوناريوس و فلسفهاش که اينجا عرضه میشود،‏ قابل قبول است..."‏ اين درست نيست.‏ تئوری سال آوناريوس يک تئوری انديشه بدون مغز است و در او،‏ به صورتی که هم اکنون خواهيم ديد،‏ عنصر مشابهی از تئوری سالهای مهمل ايدهآليستی وجود دارد.‏ اماّ‏ آيا اين سيستم يک شرط وجود ‏(تأکيد از پتزولت)،‏ مثلاً‏ دوره مزوزوئيک زمين است؟"‏ و پتزولت،‏ با ارائه نظريه آوناريوس،‏ در موضوع علم عملاً‏ چه میخواهد و چگونه میتوانيم ناظر را ذهنًا ‏"تصوير کنيم"،‏ که من نقل کردهام،‏ اعتراض میکند:‏ (۶۵ (fruhere) (das Ich) (Ich-Bezeichnetes) V.f. Wiss. Ph., 18. Bd., 1894, s. ) ". ٣٣ – – ١٨٧۶ C – ١٨٩١ C – ٩۴ ..." ..." (Sekundärzeit)

فصل اول 59 ‏"خير،‏ ما میخواهيم بدانيم که آيا من حق دارم فکر کنم که زمين در آن عصر دور بهمان طريقی وجود داشت که من درباره آن میانديشم که ديروز يا يک دقيقه قبل وجود داشت.‏ يا آن که وجود زمين بايد واقعاً‏ ، آن چنان که ويلی ادعا میکند،‏ مشروط گردد به حق ما حدّاقل در تصور اين که در دورهای معين سيستم Cئی،‏ گر چه در پائينترين مرحله تکاملاش،‏ همزيستی میکرد؟"‏ درباره اين ايده ويلی،‏ ما هم اکنون صحبت خواهيم کرد.‏ ‏"آوناريوس از نتيجهگيری عجيب ويلی با اين نظريه طفره میرود که کسی که سئوال را ‏(يعنی خود را غايب مطرح میکند،‏ نمیتواند ذهناً‏ خود را کنار زند اجتناب ورزد بينديشد)،‏ هم چنين نمیتواند از ذهنًا تصور کردن خود ‏(آوناريوس،‏ ‏"درک انسان از جهان"،‏ چاپ اول آلمانی،‏ صفحه اماّ‏ بعد آوناريوس خو ‏ِد شخصی که سئوال را مطرح میکند،‏ يا انديشه چنان خودی را شرطی نه برای نوع باور به زمين غير قابل سکنی،‏ بلکه برای توجيه باور به وجود زمين در آن زمان میسازد.‏ ‏"اين راههای دروغين به آسانی قابل اجتناباند،‏ اگر ما آن قدر اهميت تئوريک برای خود قائل نشويم تنها چيزی که تئوری شناخت بايد از مفاهيم متعدد آن چه در مکان و زمان دور است،‏ بطلبد،‏ اين است که آن چيز ادراک پذير باشد و بتواند به طرز روشنی به تفکر آيد؛ باقی به عهده علوم خاص خود است."‏ ‏(جلد دوم،‏ صفحه ٣٢۵) پتزولت قانون عليت را قانون تعيين واحد نام گذاری کرد و به نحوی که بعداً‏ خواهيم ديد،‏ ته نشين پراکنده اين قانون را در تئوری خود وارد نمود.‏ اين بدان معنی است که پتزولت خود را از ايدهآليسم سوبژکتيو و منگرائی آوناريوس ‏("او يک اهميت اغراق شده به خود نسبت میدهد"،‏ به صورتی که زبان استادانه آن را دارد)‏ به کمک ايدهای کانتی نجات میدهد.‏ غياب عامل عينی در نظريه آوناريوس،‏ عدم امکان سازش دادن آن ‏(نظريه آوناريوس م)‏ با خواستهای علم طبيعی،‏ که اعلام میدارد زمين ‏(عين مدتها قبل از ظهور موجودات زنده ‏(ذهن وجود داشته است،‏ پتزولت را وادار نمود به عليت ‏(تعيين واحد)‏ پناه جويد.‏ زمين وجود داشت،‏ زيرا وجود آن مقدم بر انسان در رابطه عليت با وجود کنونی زمين مرتبط است.‏ اولاً،‏ عليت از کجا میآيد؟ پتزولت میگويد،‏ از پيش ، ثانياً‏ آيا ايدههای جهنم،‏ شياطين،‏ و ‏"مفاهيم ذهنی"‏ لوناچارسکی توسط عليت با يکديگر مرتبط نيستند؟ ثالثاً،‏ تئوری ‏"ترکيب احساسها در هر صورت توسط پتزولت ويران میشود.‏ پتزولت نتوانست تضادی را که در آوناريوس مشاهده نمود،‏ حل کند،‏ و تنها خود را بيشتر گرفتار نمود،‏ زيرا تنها يک راه حل ممکن است،‏ يعنی اين باز شناسی که جهان خارجی منعکس شده توسط ذهن ما،‏ مستقل از ذهن ما وجود دارد.‏ تنها اين راه حل ماترياليستی واقعاً‏ با علم طبيعی سازگار است و تنها اين،‏ راه حلهای ايدهآليستی پتزولت و ماخ درباره سئوال عليت را،‏ که از آن جداگانه صحبت خواهيم کرد،‏ از ميان برمیدارد.‏ امپريوکريتيکر سوم،‏ ر.‏ ويلی،‏ مسئلهای را که فلسفه آوناريوس مشکل مینماياند،‏ برای اولين بار در در مقالهای تحت عنوان ‏("امپريوکريتیسيسم تنها ديدگاه علمی")‏ طرح – ٣٤ "sich wegdenken‛ (sich hinzuzudenken) (١٣٠ (Objekt = (Subjekt = ١٨٩۶ –

58<br />

<strong>ا</strong>حس<strong>ا</strong>سه<strong>ا</strong> هست<strong>ن</strong>د")‏ ي<strong>ا</strong> ‏"ت<strong>ر</strong>کي<strong>ب</strong><strong>ا</strong>تی <strong>ا</strong>ز ع<strong>ن</strong><strong>ا</strong>ص<strong>ر</strong>ی که د<strong>ر</strong> <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> <strong>ر</strong><strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>ی <strong>و</strong> فيزيکی مش<strong>ا</strong><strong>ب</strong>ه<strong>ا</strong><strong>ن</strong>د."‏ ي<strong>ا</strong> ‏"ضد<br />

<strong>و</strong><strong>ا</strong>ژه<strong>ا</strong>ی که <strong>و</strong><strong>ا</strong>ژه م<strong>ر</strong>کزی <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> ه<strong>ر</strong>گز <strong>ن</strong>میت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>د مس<strong>ا</strong><strong>و</strong>ی صف<strong>ر</strong> گ<strong>ر</strong>دد"،‏ يک ت<strong>ا</strong><strong>ر</strong>يکی گ<strong>ر</strong><strong>ا</strong>ئی فلسفی <strong>ب</strong><strong>ا</strong><br />

کش<strong>ا</strong><strong>ن</strong>د<strong>ن</strong> <strong>ا</strong>يده<strong>ا</strong>ٓليسم ذه<strong>ن</strong>ی <strong>ب</strong>ه مزخ<strong>ر</strong>ف<strong>ا</strong>ت <strong>ا</strong>ست.‏<br />

ژ.‏ <strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت م<strong>و</strong>ضع <strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ب</strong>خ<strong>ر</strong><strong>ا</strong>د<strong>ا</strong><strong>ن</strong>ه<strong>ا</strong>ی <strong>ر</strong><strong>ا</strong> که <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س د<strong>ر</strong> <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> <strong>ا</strong>فت<strong>ا</strong>ده <strong>ب</strong><strong>و</strong>د،‏ فهميده <strong>و</strong> <strong>ا</strong>حس<strong>ا</strong>س ش<strong>ر</strong>م<br />

ک<strong>ر</strong>د.‏ <strong>ا</strong><strong>و</strong> د<strong>ر</strong> ‏"مقدمه<strong>ا</strong>ی <strong>ب</strong><strong>ر</strong> فلسفه تج<strong>ر</strong><strong>ب</strong>ه مطلق"‏ خ<strong>و</strong>د ‏(جلد د<strong>و</strong>م)،‏ يک <strong>پ</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>گ<strong>ر</strong><strong>ا</strong>ف ک<strong>ا</strong>مل ‏(<strong>ب</strong>خش<br />

<strong>ر</strong><strong>ا</strong> ص<strong>ر</strong>ف ‏"مسئله <strong>و</strong><strong>ا</strong>قعيت د<strong>و</strong><strong>ر</strong>ه ه<strong>ا</strong>ی <strong>پ</strong>يشي<strong>ن</strong> زمي<strong>ن</strong>"‏ ک<strong>ر</strong>د.‏<br />

<strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت میگ<strong>و</strong>يد:‏ که ‏"د<strong>ر</strong> <strong>ا</strong>ٓم<strong>و</strong>زش <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س،‏ خ<strong>و</strong>د <strong>ن</strong>قشی <strong>ب</strong><strong>ا</strong>زی میک<strong>ن</strong>د متف<strong>ا</strong><strong>و</strong>ت <strong>ا</strong>ز<br />

<strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> چه <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی ش<strong>و</strong><strong>پ</strong> <strong>ب</strong><strong>ا</strong>زی میک<strong>ن</strong>د ‏(<strong>ب</strong>گذ<strong>ا</strong><strong>ر</strong> دقت ک<strong>ن</strong>يم که <strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت <strong>ا</strong>ٓشک<strong>ا</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong> <strong>و</strong> مک<strong>ر</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ً‏ <strong>ا</strong>ظه<strong>ا</strong><strong>ر</strong> مید<strong>ا</strong><strong>ر</strong>د:‏<br />

فلسفه م<strong>ا</strong> ت<strong>و</strong>سط سه <strong>ن</strong>ف<strong>ر</strong> <strong>پ</strong><strong>ا</strong>يه گذ<strong>ا</strong><strong>ر</strong>ی شد <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س،‏ م<strong>ا</strong>خ <strong>و</strong> ش<strong>و</strong><strong>پ</strong>)‏ معذ<strong>ا</strong>لک <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> <strong>ن</strong>قشی <strong>ا</strong>ست که<br />

ش<strong>ا</strong>يد،‏ <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی <strong>ا</strong><strong>و</strong> <strong>ا</strong>هميت زي<strong>ا</strong>د <strong>ا</strong>يف<strong>ا</strong> میک<strong>ن</strong>د."‏ ‏(<strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت <strong>ا</strong>ٓشک<strong>ا</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong> تحت ت<strong>ا</strong>ٔثي<strong>ر</strong> <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> حقيقت ق<strong>ر</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong><br />

گ<strong>ر</strong>فته <strong>ب</strong><strong>و</strong>د که ش<strong>و</strong><strong>پ</strong> <strong>ب</strong><strong>ا</strong> <strong>ن</strong>ش<strong>ا</strong><strong>ن</strong> د<strong>ا</strong>د<strong>ن</strong> <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> که <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی <strong>ا</strong><strong>و</strong> ‏(<strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س م)‏ <strong>ن</strong>يز همه چيز ک<strong>ا</strong>مل<strong>ا</strong>ً‏ <strong>ب</strong><strong>ر</strong> خ<strong>و</strong>د<br />

ق<strong>ر</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong> میگي<strong>ر</strong>د،‏ <strong>ا</strong>ز <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س <strong>پ</strong><strong>ر</strong>ده <strong>ب</strong><strong>ر</strong>د<strong>ا</strong>شته <strong>ب</strong><strong>و</strong>د؛ <strong>و</strong> <strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت میخ<strong>و</strong><strong>ا</strong>هد <strong>ا</strong>صل<strong>ا</strong>حی ص<strong>و</strong><strong>ر</strong>ت دهد.)‏<br />

<strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت <strong>ا</strong>د<strong>ا</strong>مه میدهد:‏ ‏"<strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س يک <strong>ب</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong> گفت که م<strong>ا</strong> میت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>يم <strong>ب</strong>ه ‏"م<strong>ن</strong>طقه<strong>ا</strong>ی"‏ <strong>ب</strong>ي<strong>ن</strong>ديشيم که ه<strong>ن</strong><strong>و</strong>ز<br />

<strong>پ</strong><strong>ا</strong>ی هيچ <strong>ا</strong><strong>ن</strong>س<strong>ا</strong><strong>ن</strong>ی <strong>ب</strong>ه <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> <strong>ن</strong><strong>ر</strong>سيده <strong>ا</strong>ست،‏ <strong>ا</strong>م<strong>ا</strong>ّ‏ <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> که <strong>ب</strong>ت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>يم <strong>ب</strong>ه چ<strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong> محيطی <strong>ب</strong>ي<strong>ن</strong>ديشيم ‏(ت<strong>ا</strong>ٔکيد <strong>ا</strong>ز<br />

<strong>ن</strong>ش<strong>ا</strong><strong>ن</strong> میدهيم،‏<br />

<strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س <strong>ا</strong>ست)‏ چيزی ل<strong>ا</strong>زم <strong>ا</strong>ست که <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> <strong>ر</strong><strong>ا</strong> <strong>ب</strong><strong>ا</strong> <strong>و</strong><strong>ا</strong>ژه خ<strong>و</strong>د<br />

که ‏(ت<strong>ا</strong>ٔکيد <strong>ا</strong>ز <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س)‏ <strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديشه<strong>ا</strong>ش،‏ <strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديشهگ<strong>ر</strong> <strong>ا</strong>ست<br />

(146, Anm.<br />

<strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت ج<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ب</strong> میدهد:‏<br />

‏"ليک<strong>ن</strong> سئ<strong>و</strong><strong>ا</strong>ل مهم <strong>ا</strong>ز <strong>ن</strong>ظ<strong>ر</strong> تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی ش<strong>ن</strong><strong>ا</strong>خت،‏ <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> <strong>ن</strong>يست که <strong>ا</strong>ٓي<strong>ا</strong> م<strong>ا</strong> میت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>يم <strong>ب</strong>ه چ<strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong> م<strong>ن</strong>طقه<strong>ا</strong>ی<br />

<strong>ب</strong>ي<strong>ن</strong>ديشيم،‏ <strong>ب</strong>لکه <strong>ا</strong>ٓي<strong>ا</strong> م<strong>ا</strong> حق <strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديشيد<strong>ن</strong> <strong>ب</strong>ه <strong>ا</strong>ٓ<strong>ن</strong> <strong>ر</strong><strong>ا</strong> <strong>ب</strong>ه ع<strong>ن</strong><strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong> چيزی که مستقل <strong>ا</strong>ز ه<strong>ر</strong> ذه<strong>ن</strong> ف<strong>ر</strong>دی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د<br />

د<strong>ا</strong><strong>ر</strong>د،‏ ي<strong>ا</strong> د<strong>ا</strong>شته <strong>ا</strong>ست،‏ د<strong>ا</strong><strong>ر</strong>يم ي<strong>ا</strong> <strong>ن</strong>ه."‏<br />

حق،‏ حق <strong>ا</strong>ست!‏ م<strong>ر</strong>دم میت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong><strong>ن</strong>د <strong>ب</strong>ي<strong>ن</strong>ديش<strong>ن</strong>د <strong>و</strong> ‏"د<strong>ر</strong> جهتی <strong>ب</strong>ي<strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديش<strong>ن</strong>د"‏ (hindenken) <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی خ<strong>و</strong>د<br />

ه<strong>ر</strong> <strong>ن</strong><strong>و</strong>ع جه<strong>ن</strong>م <strong>و</strong> ه<strong>ر</strong> <strong>ن</strong><strong>و</strong>ع ج<strong>ن</strong>تی <strong>ر</strong><strong>ا</strong> ذه<strong>ن</strong><strong>ا</strong>ً‏ تص<strong>و</strong>ي<strong>ر</strong> ک<strong>ن</strong><strong>ن</strong>د.‏ ‏"حتی ل<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong>چ<strong>ا</strong><strong>ر</strong>سکی <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی خ<strong>و</strong>د – خ<strong>و</strong><strong>ب</strong>،‏ يک<br />

ع<strong>ب</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ت مل<strong>ا</strong>يم <strong>ب</strong>ه ک<strong>ا</strong><strong>ر</strong> <strong>ب</strong><strong>ب</strong><strong>ر</strong>يم مف<strong>ا</strong>هيم مذه<strong>ب</strong>ی <strong>ر</strong><strong>ا</strong> ذه<strong>ن</strong><strong>ا</strong>ً‏ تص<strong>و</strong>ي<strong>ر</strong> <strong>ن</strong>م<strong>و</strong>د <strong>ا</strong>م<strong>ا</strong>ّ‏ <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> دقيق<strong>ا</strong>ً‏ <strong>و</strong>ظيفه تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی<br />

ش<strong>ن</strong><strong>ا</strong>خت <strong>ا</strong>ست ت<strong>ا</strong> خصيصه غي<strong>ر</strong> <strong>و</strong><strong>ا</strong>قعی،‏ <strong>و</strong>همی <strong>و</strong> م<strong>ر</strong>تجع<strong>ا</strong><strong>ن</strong>ه چ<strong>ن</strong>ي<strong>ن</strong> تص<strong>و</strong>ي<strong>ر</strong><strong>ا</strong>تی <strong>ر</strong><strong>ا</strong> <strong>ن</strong>ش<strong>ا</strong><strong>ن</strong> دهد.‏<br />

زي<strong>ر</strong><strong>ا</strong>،‏ <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> که سيستم ‏(يع<strong>ن</strong>ی مغز)‏ <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی <strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديشه ل<strong>ا</strong>زم <strong>ا</strong>ست،‏ <strong>ب</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ی <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س <strong>و</strong><br />

فلسفه<strong>ا</strong>ش که <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong>ج<strong>ا</strong> ع<strong>ر</strong>ضه میش<strong>و</strong>د،‏ ق<strong>ا</strong><strong>ب</strong>ل ق<strong>ب</strong><strong>و</strong>ل <strong>ا</strong>ست..."‏<br />

<strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> د<strong>ر</strong>ست <strong>ن</strong>يست.‏ تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی س<strong>ا</strong>ل <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س يک تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی <strong>ا</strong><strong>ن</strong>ديشه <strong>ب</strong>د<strong>و</strong><strong>ن</strong> مغز <strong>ا</strong>ست <strong>و</strong> د<strong>ر</strong><br />

<strong>ا</strong><strong>و</strong>،‏ <strong>ب</strong>ه ص<strong>و</strong><strong>ر</strong>تی که هم <strong>ا</strong>ک<strong>ن</strong><strong>و</strong><strong>ن</strong> خ<strong>و</strong><strong>ا</strong>هيم ديد،‏ ع<strong>ن</strong>ص<strong>ر</strong> مش<strong>ا</strong><strong>ب</strong>هی <strong>ا</strong>ز<br />

تئ<strong>و</strong><strong>ر</strong>ی س<strong>ا</strong>له<strong>ا</strong>ی<br />

مهمل <strong>ا</strong>يده<strong>ا</strong>ٓليستی <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د د<strong>ا</strong><strong>ر</strong>د.‏<br />

<strong>ا</strong>م<strong>ا</strong>ّ‏ <strong>ا</strong>ٓي<strong>ا</strong> <strong>ا</strong>ي<strong>ن</strong> سيستم يک ش<strong>ر</strong>ط <strong>و</strong>ج<strong>و</strong>د ‏(ت<strong>ا</strong>ٔکيد <strong>ا</strong>ز <strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت)،‏ مثل<strong>ا</strong>ً‏ د<strong>و</strong><strong>ر</strong>ه مز<strong>و</strong>ز<strong>و</strong>ئيک<br />

زمي<strong>ن</strong> <strong>ا</strong>ست؟"‏ <strong>و</strong> <strong>پ</strong>تز<strong>و</strong>لت،‏ <strong>ب</strong><strong>ا</strong> <strong>ا</strong><strong>ر</strong><strong>ا</strong>ئه <strong>ن</strong>ظ<strong>ر</strong>يه <strong>ا</strong>ٓ<strong>و</strong><strong>ن</strong><strong>ا</strong><strong>ر</strong>ي<strong>و</strong>س،‏ د<strong>ر</strong> م<strong>و</strong>ض<strong>و</strong>ع علم عمل<strong>ا</strong>ً‏<br />

چه میخ<strong>و</strong><strong>ا</strong>هد <strong>و</strong> چگ<strong>و</strong><strong>ن</strong>ه میت<strong>و</strong><strong>ا</strong><strong>ن</strong>يم <strong>ن</strong><strong>ا</strong>ظ<strong>ر</strong> <strong>ر</strong><strong>ا</strong> ذه<strong>ن</strong>ً<strong>ا</strong> ‏"تص<strong>و</strong>ي<strong>ر</strong> ک<strong>ن</strong>يم"،‏ که م<strong>ن</strong> <strong>ن</strong>قل ک<strong>ر</strong>ده<strong>ا</strong>م،‏ <strong>ا</strong>عت<strong>ر</strong><strong>ا</strong>ض<br />

میک<strong>ن</strong>د:‏<br />

(۶۵<br />

(fruhere)<br />

(das Ich)<br />

(Ich-Bezeichnetes)<br />

V.f. Wiss. Ph., 18. Bd., 1894, s. )<br />

".<br />

٣٣<br />

–<br />

–<br />

١٨٧۶<br />

C<br />

–<br />

١٨٩١<br />

C<br />

–<br />

٩۴<br />

..."<br />

..."<br />

(Sekundärzeit)

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!