Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

فصل اول 39
(M, L, K
-١
-٢
وقتی وابستگی آن را به قرنيه ‏(عناصر در نظر گيريم،‏ يک موضوع روانی،‏ يعنی
احساس است"‏ ‏(همان جا،‏ صفحه ٢۴).
بنابراين کشف،عناصر جهان عبارتند از:‏
تمامی آن چه وجود دارد،‏ اعلام شده که احساس است،‏
احساسها عناصر خوانده میشوند،‏
٣- عناصر به فيزيکی و روانی تقسيم شدهاند؛ دومی آن چيزيست که به عصبهای انسان و
به ارگانيسم انسانی در کل بستگی دارد؛ اولی به آنها ‏(عصبهای انسان و ارگانيسم انسان م)‏
بستگی ندارد،‏
پيوند عناصر فيزيکی و پيوند عناصر روانی،‏ جدا از يکديگر وجود ندارند:‏ آنها تنها در
به هم پيوستگی وجود دارند؛
ممکن است تنها به طور موقت اين يا آن پيوند را محسوب ننمود،‏
تئوری ‏"نوين"‏ اظهار شده که دچار ‏"يک جانبه نگری نيست."‏
به راستی،‏ اين يک جانبه نگری نيست که ما اينجا داريم،‏ بلکه يک مخلوط ناسازگار از
نقطه نظرهای فلسفی متضاد است.‏ از آن جا که شما خود را تنها بر احساسها بنا میگذاريد،‏
‏"يک بعدی بودن"‏ ايدهآليسم خود را با واژه ‏"عنصر"‏ صحيح نمیکنيد،‏ بلکه تنها مسئله را
مغشوش میکنيد و بزدلانه از تئوری خود پنهان میشويد.‏ به عبارت ديگر،‏ شما تضاد بين
فيزيکی و روانی ، بين ماترياليسم ‏(که طبيعت،‏ ماده را به عنوان اولی در نظر میگيرد)‏ و
ايدهآليسم ‏(که روح،‏ ذهن،‏ حس را به مثابه اولی در نظر میگيرد)‏ را از ميان برمیداريد؛ به
راستی،‏ شما بلافاصله اين تضاد را باز برقرار میسازيد؛ مزورانه آن را باز برقرار میسازيد،‏
و از مقدمه چينی خود روی میگردانيد!‏ زيرا،‏ اگر عناصر همان احساسها هستند،‏ شما حتی
برای يک لحظه حق نداريد وجود ‏"عناصری"‏ مستقل از عصبهای من و ذهن من را بپذيريد.‏
اماّ‏ اگر اشياء فيزيکی را که مستقل از عصبهای من و احساسهای من هستند و احساس را تنها
با عمل بر شبکيه من سبب میگردند میپذيريد شما به نحو شرم آوری ايدهآليسم ‏"يک جانبه"‏
خود را رها کرده و ديدگاه ‏"يک جانبه گری"‏ ماترياليسم را برمیگزينيد!‏ اگر رنگ حسی است
که تنها به قرنيه بستگی دارد ‏(به آن گونه که علم طبيعی وادارتان میکند بپذيريد)،‏ آن گاه
شعاعهای نور،‏ در اثر تابش بر قرنيه،‏ حس رنگ را به وجود میآورند.‏ اين به آن معنی است
که خارج از ما،‏ مستقل از ما و ذهنهای ما،‏ يک حرکت ماده،‏ فرض کنيم از امواج نوری با
طولی معين و سرعت معين،‏ وجود دارد که با عمل بر قرنيه،‏ در انسان حس رنگ خاصی را به
–
A
B
-۴
-۵
-۶
- A
ماخ در ‏"تحليل احساسها"‏ میگويد:‏ ‏"اين عناصر معمولاً‏ احساسها خوانده میشوند.‏ اماّ‏ از آن جا که آن
واژه يک تئوری يک بعدی را معنی میدهد،‏ ما ترجيح میدهيم به سادگی از عناصر حرف بزنيم."‏
‏(صفحات – ٢٨ (٢٧
-B
آنتی تز بين خود و جهان،‏ احساس يا نهاد و شيئ،‏ آن گاه از ميان میرود،‏ و تماماً‏ خود را به کلافی از
عناصر تقليل میدهد"‏ ‏(همان جا،‏ صفحه ٢١)