Page 1 ا > ) ( Page 2 Page 3 3 ا پ ر از ب و ا ا و . ا. او ء ر ا ا داه . ا از رو ن ا ...

264 ماترياليسم و امپريوکريتیسيسم
–
قانون عام را در يک رشته به يک طريق و در رشته ديگر به طريق ديگر تفسير کند.‏ مثلاً‏ به
عنوان تکامل ارگانيسمهای عالیتر از پستتر.‏ چه اشکال دارد اگر قانون عام به اين ترتيب به
يک عبارت تهی تبديل گردد اصل ‏"وحدتگرائی"‏ حفظ شده است و در رشته سوم
‏(اجتماعی)،‏ ‏"قانون عام"‏ را میتوان به مفهوم ثالثی تعبير کرد به مفهوم تکامل نيروهای
توليدی.‏ به اين دليل است که اين يک ‏"قانون عام"‏ است چنان که میتواند طوری ساخته شود
که هر چه را که بخواهيد دربر گيرد.‏
‏"گر چه علم اجتماعی هنوز جوان است،‏ معذالک يک پايه محکم و تعميمهای معينی دارد؛
در قرن نوزدهم اين علم به يک سطح تئوريک رسيد و اين خدمت بزرگ مارکس را تشکيل
میدهد.‏ او علم اجتماعی را به سطح يک تئوری اجتماعی ارتقاء داد..."‏ انگلس گفت که مارکس
سوسياليسم را از يک تخيل به يک علم تبديل کرد،‏ اماّ‏ اين برای سووروف کافی نيست.‏ مؤثرتر
خواهد بود اگر ما تئوری را از علم متمايز کنيم ‏(آيا پيش از مارکس يک علم اجتماعی وجود
داشت؟)‏ ‏[چه میشود،‏ اگر تمايز بی معنی باشد!‏
بعد از آن که او قانون اساسی ديناميک اجتماعی را معين کرد،‏ که بنا بر آن تکامل
نيروهای توليدی اصل تعيين کننده تمامی تکامل اقتصادی و اجتماعی است.‏ اماّ‏ تکامل نيروهای
توليدی با رشد بارآوری کار،‏ با تنزل نسبی مصرف و افزايش انباشت انرژی متناظر است
‏(ببينيد اين ‏"فلسفه طبيعی وحدتگرا"‏ چه قدر ثمر بار است:‏ يک مبنای تازه انرژتيک برای
مارکسيسم خلق شده است!)...‏ اين اصل اقتصادی است.‏ بنابراين مارکس اصل اقتصاد را مبنای
تئوری اجتماعی خود قرار داد..."‏
اين ‏"بنابراين"‏ حقيقتاً‏ که عالی است!‏ چون مارکس يک اقتصاد سياسی دارد بنابراين بگذار
کلمه ‏"اقتصاد"‏ را بجويم و نشخوار را ‏"فلسفه واقعی وحدتگرا"‏ بناميم!‏
نه.‏ مارکس بنيان تئوری خود را هيچ اصل اقتصاد نيروها قرار نداد.‏ اينها مهملهائی هستند
که توسط کسانی اختراع شدهاند که به نشان اويگن دورينگ غبطه میخورند.‏ مارکس يک
تعريف مطلقاً‏ دقيق از مفهوم رشد نيروهای توليد کرد و پروسه مشخص اين رشد را مطالعه
نمود.‏ اماّ‏ سووروف کلمه تازهای اختراع کرد تا مفهومی را که توسط انگلس تحليل شده بود
مشخص کند؛ و اختراع او بسيار ناميمون بود و تنها موضوعات را مغشوش کرد.‏ چون
سووروف توضيح نداد که منظورش از ‏"اقتصاد نيروها"‏ چيست.‏ چه طور میتواند اندازهگيری
شود،‏ چه طور میتوان اين مفهوم را به کار برد.‏ چه حقايق دقيق و معينی را دربر میگيرد؛ و
اين نمیتواند توضيح داده شود چون مغشوش است.‏ به اين گوش کنيد:‏
‏"اين قانون اقتصاد اجتماعی نه تنها اصل وحدت درونی علم اجتماعی است ‏(خواننده عزيز
آيا میتوانيد چيزی از اين سردرآوريد؟)،‏ بلکه حلقه متصل کننده بين تئوری اجتماعی و تئوری
عمومی هستی نيز هست."‏ ‏(صفحه ٢٩۴)
–
–
–
–
[
A
–
–
..."
-A
ترجمه مترجم:‏
و ضرری نخواهد داشت اگر اين تمايز غير عقلانی باشد!‏
- was tut's, wenn diese Unterscheidung keinen Sinn hat!